انتصاب رییس مجلس شورای اسلامی و شهردار تهران به عضویت هیات امنای قدیمی ترین دانشگاه کشور واکنش هایی را در رسانه ها داشته و بار دیگر بحث حضور سیاسیون در دانشگاه را زنده کرده است.
وزیرعلوم، تحقیقات و فناوری و رئیس هیئت امنای دانشگاه تهران در احکامی جداگانه، محمدباقر قالیباف، محمدحسن صادقی مقدم، علیرضا زاکانی، سید جواد ساداتینژاد، محمدمهدی اسماعیلی و عباس مصلینژاد را به عنوان اعضای حقیقی دوره هشتم هیئت امنای دانشگاه تهران منصوب کرد.
محمدعلی زلفیگل در حکم دیگری، فرهاد رهبر، استاد تمام دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران را به عنوان رئیس کمیسیون دائمی هیئت امنای دانشگاه تهران منصوب کرد.
دانشگاه در دست سیاسیون
روزنامه شرق در این باره گزارشی با عنوان “دانشگاه در دست سیاسیون” منتشر کرد و نوشت: انتصاب چهرههای سیاسی که یکی از آنها بهویژه در ماههای اخیر هم انتصابش در شهرداری محل اما واگر بسیار بود و هم انتصاباتی که خودش در شهرداری انجام داده در معرض انتقادهای فراوان. بیتوجهی به همه این حواشی، شائبه دخالت نگاه سیاسی در دانشگاه را با انتصاب قالیباف و زاکانی بیش از پیش تقویت میکند.
نباید فراموش کرد که نهاد دانشگاه همواره مورد توجه اصولگرایان بوده است و هربار که بر سر کار آمدهاند، تسخیر آن به اشکال مختلف یکی از اهدافشان بوده است. اصولگرایان هرزمان که روی کار آمدهاند نگاه سیاسی خود را بر انتصابها و تغییرات دانشگاهها اعمال کردهاند.
انتصاب رؤسایی با نگاههای خاص سیاسی، اخراج استادان، ستارهدارکردن دانشجویان و زیروزبرکردن ساختار دانشگاه آزاد با آمدن محمود احمدینژاد بخشی از خاطرات پررنگ سالهای گذشته است. دعوای جنجالی بر سر تغییر ریاست و هیئت امنای دانشگاه آزاد در آن سالها ابعاد حقوقی و سیاسی دامنهداری به خود گرفت.
رفتار وزرای علوم و رؤسای دانشگاهها حتی در زمانی که اصولگرایان بر سر کار نبودهاند هم زیر ذرهبین بوده و فشارهایی که بر وزرای علوم و برخی دانشگاههای مطرح وارد میشد تا استعفا و برکناری هم پیش میرفت. نکته جالب اینکه علیرضا زاکانی، عضو جدید هیئت امنای دانشگاه تهران، خودش یکی از حامیان و موافقان استیضاح رضا فرجیدانا، وزیر علوم روحانی بود که در روز چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ برگزار و فرجیدانا از وزارت علوم برکنار شد.
فرجیدانا پیشتر در ۱۹ خرداد ۱۳۹۳، محمود نیلیاحمدآبادی را بهعنوان سرپرست دانشگاه تهران منصوب کرده بود اما پس از معرفی نیلی، غلامعلی حدادعادل، رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی، اعلام کرد که انتخاب سرپرست دانشگاه تهران منجر به تیرهشدن روابط مجلس و وزارت علوم میشود!
نیلیاحمدآبادی تا آخر کار روحانی رئیس دانشگاه تهران ماند اما بهدنبال انتشار یک نامه برکنار شد. نیلیاحمدآبادی یک روز بعد از نگارش نامهای برای آزادی یکی از دانشجویان این دانشگاه به قوه قضائیه برکنار شد و محمد مقیمی بهعنوان سرپرست این دانشگاه انتخاب شد.
نیلیاحمدآبادی در مراسم تودیعش جملهای گفت که همه اتفاقات رفته بر دانشگاه و خودش را توضیح میداد: « نگاه وزرای علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی باید به دانشگاه تغییر کند؛ دانشگاه تهدید نیست اگر در تصمیمگیریها دانشگاه را محدود کنید نمیتواند بهخوبی کار کند». اما مقیمی که بهجای او نشست در دولت دوم محمد احمدینژاد معاون اداری و مالی دانشگاه تهران و از چهرههای حامی رئیسی بود. این درحالی بود که اصولگرایان معتقد بودند این دولت روحانی بوده که بعد از رویکارآمدنش دست به تغییر گسترده رؤسای دانشگاهها زده است.
دانای همهی امور
دکتر محمدعلی فیاضبخش هم در ستون “مکتوب هفته”روزنامه اطلاعات که با عنوان “برکت کار”منتشر شد ، نوشت: اگر کسی شبانه برای نخستین بار پای به کشور عزیزمان ایران بگذارد و مثلاً به الهام و اشراقی ناگهانی در جریان همهی انتصابات قرار گیرد، حتما ناسزاوار یقین خواهد کرد که سرزمینی با بیش از هشتادمیلیون نفوس، نخبگان وخبرگانی دارد انگشتشمار؛ اما دانای همهی امور!
وقتی اسامی هیأت امنای جدید دانشگاه تهران را دیدم، حال همان مسافر تازهوارد را یافتم و با خود گفتم: عجبا از کشوری چهارفصل و پهناور، با جمعیتی گسترده در انواع استعدادها و توانی خیرهکننده در بزنگاهها؛ که در یکی از حساسترین نقاطِ امنایی و اتاق فکری مانند مهمترین دانشگاهش، همچنان باید وقت رییس مجلس و شهردار و وزیر و دیگر مشتغلان به هزارویک اشتغال را بگیرد!
از این بار سنگین بر دوش نازنینانی که کمرشان زیر بارهای دیگر خم شده اگر بگذریم؛ آیا اهل و عیال این عزیزان، شکوه به روزگار نمیآورند فیالمثل که: « آه از تو ای دست پنهانِ تقدیر و تقسیم! که هرچه بار است در این بارگاه، لاجرم از سوی تو بر دوش پدران و همسران ماست! مگر این آب و خاک اینسان دریغزا قحطالرجالزده شده است؟
گروهی از علما را عقیده بر آن است، که ما آدمیان پیش از تجلّی حضورمان در این دنیا، گونهای وجود و حیات در عالمی پیشینی داشتهایم به نام ذَرّ. نیک و بدِ اعمالمان را آنجا نمودهایم و خیر و شرّ وجودمان را نمایانده؛ و آنچه امروز هستیم، همان بازتاب دیروزمان است؛ اگر یاد نمیآوریم، دیگر هرچه هست از قامت ناساز ماست و حافظهی لاکردارمان!…
…و این بدان آوردم که یقین کنی ای پسر! گوهر اصل بباید که شود طالب فیض. اگر میبینی همای سعادتِ همهی مناصبِ این دنیایی تنها بر سر معدودی- نه یکبار، بلکه بارها مینشیند- برو و سعی کن دفتر خاطرات عالمِ ذَرَّت را بیابی و خود را در آن بخوانی و بر صیقل ناخالص وجودت در برابر گوهر قابلِ تنیچند حسرت و غبطه آوری! که کردههای ناروا را پیشتر نمودهای و خودکرده را تدبیر نیست.
مگر آنکه آنمسافر فرضیِ ابتدای نوشتار را اینگونه توجیه کنیم که:
هان؛ عموجان! لختی بیاسای تا صبح شود و خستگی راه از تنت برون گردد و خُلقت به جای آید؛ داستان اینگونه هم که تو جدّیاش میانگاری نیست. هیأت امنا یعنی جمعی امین و خوشنام و مورد وثوق، که فقط نام و نشان و سرقفلیِ دیگر سِمَتهاشان در اینجا کار میکند؛ وگرنه قرار نیست معجزهای آورند و عصای موسی را اژدها کنند و عیسی مسیح را در ید بیضاشان شرمنده! نه والله!
این بزرگان همین که نامشان همهجا باشد و به ماندهی تکالیف بر زمینمانده نظر عنایتی ورزند، غنیمت است؛ که کار، خود بر مدار خودش میچرخد و فقط تبرّک و تیمّنِ نام است که به آن کار برکت میدهد.
…و راستی آیا شما به برکت کار اعتقاد ندارید!؟