رصد خبر | یک حادثه، هشت قربانی و چند روایت. دوشنبهای که گذشت، یک روز تلخ در تاریخ ایران بود و حجم خبرهایی هم که رسید مخاطبان را سردرگم کرد.
حالا پنج روز از سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری فقید ایران و همراهانش در جنگلهای آذربایجان شرقی گذشته و حجم خبرها و اطلاعات مختلف درباره چگونگی این حادثه ادامه دارد؛ آنچه از لحظات اولیه انتشار خبر این سقوط تا روزهای بعدش اما موجب انتقادهای فراوان بوده، نحوه اطلاعرسانی مسئولان و انتشار اخبار غیرواقعی در بعضی رسانههاست و سوالها در این باره همچنان ادامه دارد.
سوالها و ابهامات درباره این حادثه، زیاد و البته پاسخ به آنها همان اندازه کم است؛ اینکه چرا بعضی مسئولان در ساعات اولیه گفتند هوای مسیر پرواز خوب بوده؟ چرا بعضی رسانههای دولتی و وابسته به بعضی نهادها تیتر زدند رئیسجمهوری سالم است؟ چرا ابتدا گفته شد ۹ نفر در بالگرد بودهاند و بعد یکنفر از تعداد قربانیان کم شد؟ چرا درباره خط دادن گوشیهای همراه مسافران بالگرد و پاسخدادن تماسها توسط آیتالله آلهاشم و یکی از محافظان، به این اندازه اختلافنظر هست؟ چرا یکتیم یا ستاد خبری مشخص همان روز اول تشکیل و از آن طریق، اخبار درست مخابره نشد؟ چرا خبرنگاران اهل ترکیه خیلی زود به محل حادثه رسیدند؟ و… .
کارشناسان ارتباطات و جامعهشناسی در گفتوگو با «هممیهن» از «آشفتگی اطلاعرسانی» درباره حادثهای به این مهمی انتقاد و آن را به یک «اغتشاش خبری » تشبیه میکنند.
اغتشاش خبری
کامبیز نوروزی، حقوقدان و کارشناس رسانه است و آنچه را که تحت عنوان اطلاعرسانی در ماجرای سقوط هلیکوپتر حامل رئیس دولت و همراهانش اعلام میشود، یک اغتشاش خبری حیرتانگیز توصیف میکند.
او معتقد است که رسانهها با هر گرایش سیاسی در این ماجرا، تقصیری ندارند و میگوید: «این واقعه چه از نظر انسانی و چه از نظر سیاسی، یک حادثه فوقالعاده مهم است، نهتنها در ایران بلکه در سطح جهان دارای بیشترین ارزش خبری است و شاهد بودیم که بهمحض ناپدید شدن هلیکوپتر، تمام رسانههای دنیا، به این موضوع بهعنوان تیتر یک و خبر فوری توجه کردند و شاید تا شب گذشته هم وضعیت همینطور بود.»
او میگوید که وقتی چنین حادثهای رخ میدهد، نظام مدیریت خبر باید توسط دستگاههای مسئول به حرکت درآید: «به اعتقاد من، نهاد ریاستجمهوری و صداوسیما در این زمینه مسئولیت مستقیم داشتند تا خبرهای درست بهموقع تنظیم شود و در اختیار مردم قرار گیرد. اما با تمام تأسف شاهد بودیم این اتفاق نیفتاد. صداوسیما مثل همیشه منفعل بود، حتی در مواردی هم دنبالهرو شبکههای اجتماعی. درحالیکه این سازمان باید صحت اخبار را در اولویت قرار میداد و ضربان خبر را باید همین سازمان مدیریت میکرد. فقدان مدیریت خبر باعث شد تا اخبار نادرست فراوانی تقریباً تا صبح دوشنبه و حتی خبرهای متناقض و متفاوتی تا همین حالا منتشر شود که مسئولیت اصلی آن ناشی از ناتوانی رسانهای است که بهعهده نهاد ریاستجمهوری و صداوسیماست.»
به گفته این کارشناس رسانه، رئیسجمهوری عالیترین سطح از مقام سیاسی کشور است و جایگاهش با وزیر و هر شخصیت سیاسی دیگر متفاوت است، بنابراین حداقل کاری که باید از سوی نهاد ریاستجمهوری انجام میشد، تشکیل ستاد خبری بود.
او با بیان اینکه برای جلوگیری از انتشار اخبار اشتباه باید دستورالعملی صادر میشد تا هیچیک از مقامات اجازه مصاحبه نداشته باشند مگر با اجازه این ستاد، ادامه میدهد: «چند خبرنگار حرفهای باید به محل حادثه اعزام میشدند و گزارش مکتوب و تصویری از محل به دست میآوردند و باید تمام مصاحبهها با هماهنگی این ستاد، انجام میشد اما این اتفاق نیفتاد و همین موضوع هم سبب شد تا اغتشاش خبری گستردهای در این زمینه ایجاد شود و خیلی از مسائل متناقض باشد و مبهم بماند.»
براساس اعلام این حقوقدان برای هر اتفاقی که ارزش خبری بالایی داشته باشد، باید چنین اقدامی صورت گیرد: «ما قبل از این سابقه انتشار اخبار متناقص در حد گسترده داشتیم، نمونه آن دوران کروناست که متاسفانه وزیر بهداشت و سازوکار این وزارتخانه که تمام اطلاعرسانیها را انجام میدادند، بسیار ضعیف عمل کردند و مردود شدند، حتی سخنگوی این وزارتخانه هم در همان زمان عملکرد مردودی داشت که باعث شد در دوره کرونا تا مدتها دچار اغتشاش خبری باشیم و مردم در سرگردانی بزرگی بمانند. این نوع واکنشهای رسانهای برای هر خبر بزرگی که با نظم عمومی و منافع ملی ارتباط داشته باشد، باید صورت گیرد.»
او درباره اینکه آیا باید با رسانههای رسمی که اقدام به انتشار اخبار نادرست کردند و جو اطلاعرسانی را مختل، برخورد شود؟ میگوید: «بههرحال همیشه بر سر اینکه چه کسی در حادثه بوده یا چه جناحی روی کار است، در انتشار خبرها تبعیض بین رسانههای نزدیک به قدرت و رسانههای مستقل دیده میشود اما در موضوع سقوط هلیکوپتر حامل آقای رئیسی به اعتقاد من، قابلیت تعقیب کیفری و برخورد قانونی وجود ندارد؛ چراکه منابع خبری خودشان اخبار را نادرست منتشر کردند و بهطور ناخواسته این اتفاق افتاد. هرچند از نظر حرفهای میشد اطلاعرسانی دقیقتری داشت.»
بااینهمه او تاکید میکند که برخی از منابع خبری که اخبار نادرست منتشر کردند، خودشان از مقامات رسمی کشورند: «وقتی یک مقام رسمی، خبری را اعلام میکند ما از نظر حرفهای باید آن را درست در نظر بگیریم، یعنی مثلاً فرض کنید که یکی از خبرها این بود که هلیکوپتر حامل آقای رئیسی بهدلیل نقص فنی، فرود آمده و او با خودرو به سمت مقصد حرکت کرده است. بههرحال این خبر آنقدر فوریت دارد که رسانه نمیتواند چند ساعت وقت بگذارد و ببیند که این خبر درست است یا خیر. از نظر حرفهای انتقاد وجود دارد، اما از نظر حقوقی نمیتوان با آن برخورد کرد.»
او در ادامه از زمان اعلام خبر میگوید: «بههرحال اعلام ناگهانی خبر فوت مقامی در حد رئیسجمهوری بسیار مخاطرهآمیز است و اگر هم مقامات کشوری از فوت رئیسجمهوری مطلع شده بودند، چند ساعت صبر کردهاند تا زمینه آماده شود. چراکه این خبرها، آثار و عواقب مهمی دارند و نمیتوان بدون ملاحظه خبر را منتشر کرد. اما مسئله اصلی این است که نظام خبری ما بسیار شلخته و بیدر و پیکر است و هنوز هم این وضعیت وجود دارد.»
به گفته نوروزی، چند روز از حادثه گذشته اما همچنان اخبار متناقضی شنیده میشود؛ درحالیکه اسامی هشت شهید اعلام شد، اما میگویند نفر نهمی هم بوده است. این نفر نهم چه کسی است؟ یا اساساً چنین فردی بوده یا نبوده؟ این پرسشها قابل اعتنا هستند. یا مسئله دیگر، زمان رسیدن و پیدا کردن محل سقوط هلیکوپتر است. ستاد کل نیروهای مسلح بیانیهای صادر کرده و نوشته که هلیکوپتر را پهپادهای ایرانی پیدا کردهاند، نه ترکیهای. این شیوه خبررسانی باعث سردرگمی مردم میشود.
اینکه چرا در یک گزارش مستند حرفهای همه نکات را اعلام نمیکنند: «اینکه گفته میشود امام جمعه تبریز با رئیس دفتر آقای رئیسی تماس تلفنی داشته موضوع مهمی است و به این معنی است که موبایل آنتن داشته و سینگال داده. بنابراین سیگنالها قابل ردگیری بودند و به سادگی میشد از طریق همین موبایل محل سقوط را پیدا کرد.»
به اعتقاد این کارشناس رسانه، چنین اطلاعرسانیای منجر به ایجاد تناقض در جامعه میشود: «مجموعه این مسائل نشان میدهد که نظام خبری بهشدت ناتوان و ناکارآمد است و صداوسیما هم همین مشکل را داشته است. صداوسیما فاقد تخصص رسانهای است و رسانه و خبر را نمیشناسد. تنها موضوعی که از صداوسیما دیده میشود این است که برخی از خبرنگارانش، بعد از ساعتها به محل حادثه رسیدند و مصاحبههایی انجام دادند که فاقد ارزش خبری بود. ما باید دقت کنیم که سوژه این خبر، رئیسجمهوری یک کشور است و خبر بسیار مهمی است که برای دو روز در صدر اخبار تمام رسانههای دنیا قرار گرفته است. بنابراین باید در جمعآوری و انتشار اخبار هم از حرفهایترین روشها استفاده میشد.»
شکاف عظیم
سعیدمعیدفر، جامعهشناس هم معتقد است که درمجموع دستگاه رسمی رسانهای بهطورکلی کاری به عموم مرد ندارند و بهسمت مخاطبان خودشان هدفگیری کردهاند: «گویی بههیچوجه عامه مردم مدنظرشان نیست که بخواهند در راستای جلب اعتماد عمومی گام بردارند. چون اگر ما سیر تحول خبررسانی در حوادث پیشآمده را بررسی کنیم، میبینیم که پیشتر تلاش بیشتری برای جلب اعتماد عمومی صورت میگرفت اما الان رسانههای رسمی فقط قشر خاصی را که بهلحاظ ارزشی با حاکمیت همراستا هستند در نظر میگیرند تا همه مردم. رسانههای رسمی مدتهاست که مردم را در مقیاس ایران نمیبیند. شاید بتوانیم بگوییم، نگاه بیشتر مردم در حوادثی اینچنینی باتوجه به منتشرشدن اخبار فیک از سوی برخی رسانههای رسمی، چشمشان بیشتر به فضای مجازی و رسانههای غیررسمی و بینالمللی باشد.»
او میگوید: «وقتی مخاطب این رسانهها مردم نباشند آنها هم برای دیدن اخبار به این رسانهها رجوع نمیکنند. بسیاری از افراد هستند که سالهاست صداوسیما را نمیبینند یا مرجع خبرهایی که دریافت میکنند خبرگزاریهای رسمی نیست. عدهای که بخشی از حاکمیت هستند، آن رسانهها را تعقیب میکنند و بخش خیلی وسیعتری از مردم عمدتاً به رسانههای مورد علاقه خودشان معطوف هستند. شاید بههمینخاطر است که اقبال خیلی زیادی به رسانههای خارج از کشور و شبکههای مجازی وجود دارد.»
به گفته معیدفر، بخشهایی از مردم ممکن است که به رسانههای رسمی مراجعه کنند و خبرهایی که میتوانند را به ضدخبر تبدیل شود، بگیرند و در شبکههای خودشان منتشر کنند: «در این چند روز عدهای، بعضی از تصویرهایی که از مراسمهای تشییع در رسانههای رسمی منتشر شده را گرفته، در شبکههای مجازی خودشان منتشر کردهاند و به اصل جریان و خبر کاری ندارند. آنها صرفاً نقاط ضعف و مشکلات که تا حدی میتواند رسانههای رسمی را به سخره بگیرد، منتشر کردهاند.»
او میگوید شبکههای رسمی کشور هم دنبال پیدا کردن گپها و نقاط ضعفی که در رسانههای دیگر مطرح میشود، هستند و دیگر اصل موضوع رها میشود: «بهعبارتی هر دو در حال به سخره گرفتن یکدیگرند و بهنحوی بخشی از سرتیمهای اصلی، خبرهای مشکلدار را میگیرند و منتشر میکنند. بنابراین شکاف عظیمی بین رسانههای رسمی و شبکههای مجازی وجود دارد که در حال زیر سوال بردن یکدیگرند.»
باید بحران همشکل ما باشد!
مجید رضاییان میگوید: ما در روزنامهنگاری پایهای داریم به عنوان روزنامهنگاری عینی. مهمترین بخش روزنامهنگاری عینی در بخشی به نام پوشش خبری بحران بروز پیدا میکند، یعنی در زمانی که حوادث مهم اتفاق میافتد.
استاد دانشگاه گفت: دو اصل پایه ای در این باره وجود دارد: ما به روزنامهنگارانی که در مطبوعات، رادیو و تلویزیون و سایت های تخصصی کار میکنند همیشه گفتهایم که باید از رویدادها جلوتر باشید به جز پوشش خبری بحران که باید همراه رویداد باشیم. نتیجه این میشود که شما سوار بر اطلاعات میشوید و از هرگونه تحریفی جلوگیری میکنید.
او افزود: دوم اینکه خبرنگار باید در شرایط بحران شاهد مستقیم باشد؛ چون مشاهدهورزی ملاک است. خبرنگار باید مشاهده کند و از اظهارات رابطان محلی تا مسوولان را پوشش دهد. این دو اصل به ما میآموزد که در پوشش خبری بحران ما باید همپای بحران باشیم. بعدا درباره عناصر داینامیک رویداد اطلاعات زیادی به دست میآید که میتوانیم دربیابیم اصل هر حادثهای چه بوده است. مثل اتفاقاتی که در انفجار قطارها در مشهد یا پلاسکو افتاد.
پژوهشگر ژورنالیسم اظهارداشت: وقتی این اصل رعایت شد، بحران، مدیریت شده است. در حادثه اخیر سقوط بالگرد رئیسجمهور، بحران خبری راه افتاد. اخبار جعلی منتشر شد و هیچکس نگفت چرا این کار را کردند؟ همهچیز ضد و نقیض بود. درحالیکه باید خبرها مدیریت شوند و خبرنگار میدانی مهمترین پوششدهنده حادثه پیشآمده باشد. اگر اینگونه باشد جلوی بسیاری از حرفهای غیرواقع گرفته میشود.
رضاییان گفت: این بیماری در اطلاعرسانی از دیدگاهی ناشی میشود که نسبت به رسانه نگاه امنیتی دارد. درحالیکه باید نسبت به رسانهها نگاه تخصصی وجود داشته باشد. وقتی این نگاه امنیتی وجود دارد آنها میخواهند که بحران هم شبیه آنها باشد. مثل نگاهی که دوست دارند همه در یک جناح و گرایش باشند، میخواهند بحران هم شبیه آنها باشد و البته بحران شبیه آنها نمیشود.
او خاطرنشان کرد: در مقطع فوقلیسانس به دانشجویان در زمینه پوشش خبری بحران، مدل و نمونه و آموزش تئوریک میدهیم و میگوییم بروید رویش کار کنید. در پوشش خبری بحران موضوعی داریم بهنام timing. یعنی اگر خبری در ساعت ۱۳:۴۳دقیقه داری، باید آن را منتشر کنی تا خبر بعدی را مثلاً در ۱۳:۵۷ دقیقه منتشر کنی. خبر را نباید در دستت نگه داری. طبق این اصول، اظهارنظرها درباره بحران پیشآمده نباید فقط از سوی اشخاص مسئول دراین باره باشند.
این استاد دانشگاه اظهارداشت: اینکه یک نفر بگوید هوا ابر بود، یک نفر بگوید ابر نبود که درست نیست. اینها موضوعاتی است که باید مورد بحث قرار بگیرد. مقام بسیار بالای سیاسی یک کشور سقوط کرده است، این چه پوشش خبریای است؟!
او نتیجه گرفت: در دنیا مدلسازی بحران درس داده میشود و این اصلا شبیه واقعیتی که در ایران اتفاق میافتد نیست. نتیجه میگیریم که باید به تخصص روزنامهنگاری در کشور بهای بیشتری قائل شد.