رصد خبر | سفر رییسی به اصفهان و آغاز فاز دوم انتقال آب دریای عمان و مدالهای رنگارنگ ورزشکاران ایرانی در بازیهای آسیایی دو محور برجسته و مورد توجه در روزنامههای حامی دولت در شماره امروز ۸ مهر بود.
محور مشترک در روزنامههای منتقد دولت موضوع انتخابات بود که در قالب محورهای لابیگری، جریان خالصساز، سهمخواهی در جریان اصولگرا و چالش های اصلاحطلبان بررسی شده بود.
از دیگر محورهای مورد توجه روزنامههای همسو با دولت، پایان آمریکا در جهان، افغانستیزی پروژه ضد امنیتی و وارونهنمایی سرمایهگذاری در اقتصاد ایران بود.
روزنامههای منتقد دولت تصویر افغانستانیها در ایران و مخالفت رییسی و آملی لاریجانی با شفافیت را برجسته کرده و مورد بررسی قرار دادند.
انتخابات و سهمخواهی در جریان اصولگرا
غائله وحدت در بین اصولگرایان به مشکلات تازهای برخورد کرده است. تردیدی نبوده و نیست که مثل همه ادوار گذشته جبهه پایداری مهمترین دستانداز وحدت برای لیست اصولگرایان است، اما اینبار گویا اصولگرایان با دستاندازهای تازهتری نیز روبهرو هستند. از یک طرف نیروهای جوانتر اصولگرا که ساختارهای تصمیمگیری سنتی را قبول ندارند دستانداز نخست محسوب میشوند. نیروهایی از دولت که میخواهند مجلس یازدهم را نیز در دست بگیرند و در این زمینه خیال کوتاه آمدن نیز ندارند.
دوم جبهه پایداری است که از مدتها پیش ساز جدایی زده و شورای ائتلاف را در دوراهی قالیباف و پایداری قرار داده. قطعا با کنش و واکنشهای پایداریها و قالیبافیها در ماههای اخیر تصور وحدت دوباره آنها ذیل سایه شورای ائتلاف تقریبا محال به نظر میرسد و شورای ائتلاف باید بین سرلیستی قالیباف و دادن سهم اقناعکننده به نواصولگرایان در مقابل لیست مستقل جبهه پایداری، یک گزینه را به جان بخرد.
در میانه این همه مساله، شورای وحدت هم در حال یادآوری سهم خود به شورای ائتلاف است. علاوه بر این متکی سعی دارد تا چهرهای میانهرو نیز از خود ارایه دهد و با این اقدام شورای وحدت را در افکار عمومی معرفی کند. اینکه چهرهای همچون مصطفی پورمحمدی در نشست اخیر شورای وحدت از نامهای سرگشاده به شورای نگهبان درباره اینکه «لازم است شورای نگهبان با وسعت نظر بیشتری در بحث تایید صلاحیتها ورود کند» خبر داده همگی نشان از تلاش جدی این شورا برای عرض اندام در عرصه انتخابات مجلس دوازدهم دارد.
بعید به نظر میرسد شورای وحدت در نهایت لیست جداگانهای ارایه بدهد یا حتی بتوان در سهمخواهی حرف قابل به کرسی نشاندنی در مقابل بقیه اصولگرایان داشته باشد. فصل، فصل تاختن نیروهای جوان انقلابی است. آنها که در توییتر علیه یکدیگر میتازند و ابایی از اخم و تخم شیوخ اصولگرا به خاطر پردهدری ندارند. شورای وحدت هر اندازه که وزن سیاسی چهرههایش در تاریخ سنگین است در بده بستانهای اتاق فکرهای انتخاباتی سهمی ندارد. شورای وحدت همچون جامعه روحانیت و جامعتین به تاریخ پیوسته است و در یک انتخابات با مشارکت پایین که رقابتی بین لیستهای اصولگرا باشد مغلوب پایداریها خواهد شد. اکسیر نجات این تشکل و عرض اندام در مقابل دیگر تشکلهای اصولگرا ایجاد استراتژی وحدت با پایداریها است اما بعید است حتی پایداریها نیازی به وحدت با آنها ببینند. رخدادهای سالهای اخیر در اردوگاه اصولگرایی نشان میدهد که فصل خواب دیدن و رویاهای صادقانه و چیدن استراتژیهای انتخاباتی بر این اساس به پایان رسیده است. دوران جدید، دوران جوانانی است که روزگاری برای تاختن علیه نیروهای اصلاحات تربیت شدند و حالا مدعیان صف اول در خود جریان اصولگرایی هستند. رویای احیای جامعتین و بازسازی دوران طلایی جامعه روحانیت مبارز و قدرتسازی شیخوخیت و نهادهای سنتی در مختصات تصمیمسازی اصولگرایان همان مثل قدیمی فارسی است که «نه از تاک نشان مانده و نه از تاک نشان»
اعتماد
راه میانه فقط بیانیه خاتمی
«راه نجات کشور از مسیر تعامل و تفاهم میگذرد.» این عبارت و عبارات دیگری از این دست، محتوای اغلب راهبردهایی است که این روزها از سوی بسیاری از دلسوزان کشور برای عبور از چالشهای فعلی ارائه میشود. دلسوزان، متفکران و سیاستمدارانی که تلاش میکنند کشور را از سرنوشت محتوم دوگانهای ذیل عنوان «براندازی و افراط» یا «سکوت و انفعال» برهانند تا کشور از ناکجاآباد تندروی و بیتفاوتی به سمت سواحل تعامل، تفاهم و همزیستی مسالمتآمیز حرکت کند. بر این اساس است که بسیاری از فعالان سیاسی اصلاحطلب این روزها تلاش میکنند راه میانهای یافته و حاکمیت را متوجه آن کنند. از منظر گفتمان اصلاحات بیانیه ۱۵ مادهای سیدمحمد خاتمی، رهبر اصلاحات میتواند محور این مسیر تازه قلمداد شود. بیانیهای که در آن خاتمی به مواردی چون، ضرورت توجه به همه گرایشها، سلیقهها و اقوام و مذاهب و طبقات و گروههای اجتماعی، پایان دادن به تنشها و درگیریها در جامعه، آرامش بخشیدن به افکار عمومی از جمله حوادث ۸۸ و پایان حصر، آزادی زندانیان سیاسی و اعلام عفو عمومی و زمینهسازی برای بازگشت مهاجران ایرانی به کشور، آزادی اطلاعرسانی و حمایت از رسانههای آزاد، مبارزه با فساد در همه اشکال آن، حاکمیت قانون، اصلاح ساز و کار تشکیل مجلس خبرگان، اصلاح شورای نگهبان و پایان نظارت استصوابی، بازگرداندن مجلس شورای اسلامی به جایگاه واقعی و قانونی خود، اصلاح ساز و کار تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام و حضور متخصصان در این مجلس، نیروهای نظامی به جایگاه و مسوولیتهای خود و تغییر سیاست خارجی از دیپلماسی انزواگرا به دیپلماسی فعال، ۱۵ ضرورت عاجلی است که رهبر اصلاحات آنها را پیشزمینه هر نوع اصلاحی در کشور قلمداد میکند. از بهمن ماه ۱۴۰۱ تا به امروز که کمتر از ۴ ماه به موعد رسمی انتخابات ۱۴۰۲ در کشور است، این ۱۵ ماده بدل به محوریت اصلی گفتمانی شده که گروه اصلاحطلب میانهرو و همه دلسوزان کشور بر آن تاکید دارند. محتوایی که برآمده از مطالبه ایرانیان برای داشتن زندگی بهتر و آزادتر است.
به همین دلیل است که اظهارات هر کدام از چهرههای سیاسی اصلاحطلب، استادان دانشگاه و فعالان جامعه مدنی را که مرور کنیم، ردپایی از این بیانیه و این محتوا میتوان ردیابی کرد. به اعتقاد خاتمی و اکثریت اصلاحطلبان و بسیاری از استادان دانشگاهی، عدم توجه به این ضرورتها و بایدها، معنای دیگری جز خودتحریمی و خودبراندازی ندارد. رویکردی که برخی طیفهای تندرو و رادیکال تلاش میکنند با بیاعتنایی به آن، کشور را هر روز بیشتر از قبل وارد سیلابهای آسیبزا کنند.
اعتماد
ورزشکاران و خنثی سازی ۲ پلن دشمنان
نقره تاریخی ژیمناستیک، برنز ارزشمند پینگپنگ بعد از ۶۵ سال، درخشش بانوان ورزش ایران با کسب مدال تاریخی فرانک پرتوآذر در رقابت دوچرخهسواری کوهستان زنان، نمایش خوب ووشوکاران، سومین قهرمانی متوالی والیبال، رقص پرچم مقدس کشورمان بر فراز دستان ورزشکاران، طنینانداز شدن سرود ایرانِ عزیز در سالنهای ورزشی و… همه و همه نشان از آن دارد که ورزشکاران ایران بهعنوان نمایندگان این مملکت وظیفهای که به آنها محول شده را به بهترین شکل ممکن انجام دادهاند.
الان و در کوران مسابقات شاید فراموش کرده باشیم که تا همین چند هفته قبل دشمنان این آب و خاک تمام تلاش خود را بهکار گرفتند که کاروان ایران به بهانه سالگرد اغتشاشات سال ۱۴۰۱ به بازیهای آسیایی هانگژو اعزام نشود و بعد از آن پروژه تعلیق ورزش را کلید بزنند. زمانی که تیر دشمنان به سنگ خورد و کاروان ایران با نام شهید عزیز محسن حججی به هانگژو اعزام شد آنها پلن یا برنامه دوم خود را که همان حاشیهسازی برای کاروان و دور کردن ذهن ورزشکاران و مربیان از مسابقات بود، آغاز کردند که در اینجا هم شکستی سنگین از شکست قبلی متحمل شدند تا رویایشان وارونه تعبیر شود!
کیهان
بالا رفتن پرچم تجزیهطلبی ایران از لندن
شبکه لندنی بیبیسی فارسی که همواره در مواضع ظاهری و عوامفریبانه خود کوشیده بود چهرهای عالمانه در تحلیل حوادث ایران به نمایش بگذارد، پس از ناکامی در پروژه فروپاشی نرم جمهوری اسلامی ایران، نقاب از چهره برانداخت و رسماً از تجزیه ایران حمایت کرد. این شبکه استعماری که به دلیل سیاستهای تهاجمی و تخریبی تلویزیون رقیب، یعنی «اینترنشنال» مدتی خود را عقبتر از آن میدید، پس از افشاشدن ماهیت حامیان اینترنشنال که از سیا و موساد تا دیگر دولتهای ضدایرانی را دربرمیگرفت، اکنون گویی مأموریتی جدید پیدا کرده تا از فاز محافظهکاری خارج شود و مواضع ضد ایرانی و تجزیهطلبانه خود را آشکارتر از گذشته دنبال کند.
این شبکه انگلیسی که مردم ایران از او سابقه دخالت در امور داخلی را از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ به یاد دارند، در ویژه برنامهای به بهانه سالگرد اغتشاشات پاییز گذشته، در قالب تجزیهطلبی، «آزادی جوامع قومی و زبانی!» را موضوع برنامه خود ساخت. آش بیبیسی در این برنامه چنان شور شده بود که واکنش میهمان سلطنتطلب (به عنوان پژوهشگر فلسفه سیاسی) برنامه را بهدنبال داشت. او ادعاهای مجری درباره بیتوجهی به زبانهای قومی و محلی را بیاساس و فاقد سند عنوان کرد. بیبیسی، اما تریبون را در اختیار دیگر میهمان خود که همسویی کاملی با برنامه داشت، قرار داد و او هم دفاع میهمان سلطنتطلب از یکپارچگی ایران را «بیان متفرعن ناسیونالیسم ایرانی» توصیف کرد! او سپس گفت: «ایران در تهران ممکن است فاشیست باشد، اما در کردستان اشغالگر است!»
این آشکارسازی تجزیهطلبی در لندن البته که برای ماهیت انگلیس، چیز تازهای نیست، اما شبکههای لندنی تاکنون از عنوانکردن آن با صراحت پرهیز داشتند و رسیدن به این وضعیت یعنی یک سقوط کامل.
جوان
خطای شهرداری تهران در بیلبوردهای دفاع مقدس
بیلبوردهای شهرداری تهران در هفته دفاع مقدس به برخی دیالوگهای آثار دفاع مقدسی اختصاص دارد که لاجرم در اغلب آنها از چهره برخی سلبریتیهای هنرپیشه سینما استفاده شده است. در واقع مردم به جای چهره شهدای دفاع مقدس و سرداران شهید، چهره چند سلبریتی را رؤیت میکنند و به جای سخنان شهدا، دیالوگهایی را از نظر میگذرانند که حدیث نفس فیلمسازان دفاع مقدسی است، نه شهدای دفاع مقدس!
با نگاهی آسیبشناسانه به موضوع بیلبوردهای سینمایی در هفته دفاع مقدس باید گفت که دفاع مقدس را نمیتوان و نباید از روی آثار سینمایی دفاع مقدس به جامعه معرفی کرد (با تمام احترامی که به سینمای دفاع مقدس قائلیم و آن را یک دستاورد ارزشمند هنری میدانیم)، در واقع سینمای دفاع مقدس خود در برهههای مختلف دچار آسیبهای جدی بوده است. چه بسیار فیلمهای دفاع مقدسی که نتوانستهاند به اصل موضوع دفاع مقدس وفادار باشند و دچار افراط و تفریط و دیدگاههای شخصی شدهاند. بهترین فیلمهای دفاع مقدسی تاریخ سینما نیز بهطور کامل از این آسیب برکنار نبودهاند و این حقیقتی است که حتی فیلمسازان بزرگ این عرصه نیز به آن اذعان دارد. ممکن است یک فیلمساز اگر قرار باشد فیلمی را که ۲۰ سال پیش ساخته امروز و با اطلاعات و تجربیات زمان حال بسازد چیز دیگری از آب دربیاید.نکته بعدی اینکه تقطیع یک دیالوگ از یک فیلم و برجسته کردن آن میتواند در انتقال پیام به مخاطب گمراهکننده باشد.
دفاع مقدس آن قدر اعتبار و ارزش دارد که لازم نباشد برای تبلیغ با آن به عکس سلبریتیهایی که همه اعتبار خود را از بازی در فیلمهای دفاع مقدس گرفتهاند، متوسل شویم!
ضرورت ابتکار عمل در سیستان و بلوچستان
جمعه هشتم مهرماه ۱۴۰۱ اطراف مصلای شهر زاهدان، شاهد وقوع حوادث غمانگیز و پرهزینهای بود که در تاریخ استان سیستانوبلوچستان بیسابقه بود. متاسفانه در این حوادث تعدادی از هموطنان جانشان را از دست داده یا زخمی شدند.
در این روزها که به نام هفته وحدت نامگذاری شده، فرصتی است تا بر بخشی از شکافها در سیستان و بلوچستان غلبه یافت. ارائه بستهای حاکمیتی و مبنی بر ابتکار عملی اساسی که هم مجازات متخلفین حادثه جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱ را در پی داشته باشد، هم گذشت و عفو و هم رسیدگی به وضعیت مجروحین و خانوادههای داغدار را در خود داشته باشد و هم ابتکاری در ارائه خدمات جدی به شهروندان زاهدانی و استان محروم سیستانوبلوچستان مانند ارائه برنامه پنجساله توسعه استانی در ذیل برنامه هفتم توسعه، میتواند شکافهای ایجادشده را مهار کند و زمینه همگرایی و همبستگی ملی را ارتقا دهد. منطق حکمرانی ملیاندیشانه ایجاب میکند برای گذر از برخی رویدادهای ناخوشایند و دلخراش و حفظ حقوق شهروندان باید تمام جوانب امر مورد توجه قرار گیرد و راه برای گذر از شرایط فعلی فراهم شود. در غیر این صورت با استمرار رویههای سابق نه شکافی پر میشود و نه امیدی جوانه میزند و مسائل پیچیدهتر و راهحلها نیز دشوارتر میشود. راه برای ابتکار عمل جدّی و اثرگذار اگرچه چندان هموار نیست اما ارزیابی روند حوادث سال گذشته بیش از پیش بر ضرورت ارائه ابتکار عملی درباره حوادث ناخوشایند زاهدان تأکید میکند.
هم میهن
منشا درز ایمیل مقامهای ایرانی کجاست؟
تابستان ۱۴۰۱ درحالیکه ایران و آمریکا به توافق بسیار نزدیک بودند، همه چیز ناگهان بر هم خورد. هیچکس از جزئیات اطلاع نداشت و هنوز هم ندارد؛ اما اندکی بعد مشخص بود «نشت اطلاعاتی» خاصی گریبان دولت آمریکا را گرفته است. راب مالی مسئول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا کنار رفت و اندکی بعد تهرانتایمز که نشریهای انگلیسیزبان در تهران است، اطلاعاتی درباره علت کناررفتن او منتشر کرد. او متهم بود که با «برخی از ایرانیان و محافل دانشگاهی تماس داشته و قوانین مربوط به حفاظت اطلاعاتش را رعایت نکرده است». حالا فاز جدید این پروژه با میدانداری ایراناینترنشنال کلید خورده است؛ همان دستهای که روزگاری میگفتند: برجام به دست علی واعظ و گروه بینالمللی بحران نوشته شده، امروز مدعی «نفوذ ایران در آمریکا» میشوند. در این پروژه ایمیلهایی از مقامات سابق وزارت خارجه ایران در ایراناینترنشنال و وبسایت «سمافور» آمریکایی منتشر شده است که در ارتباط با گروه بینالمللی بحران بودند. سه ایرانی وزارت خارجه یعنی محمدجواد ظریف، مصطفی زهرانی، مدیرکل سابق امور راهبردی وزارت خارجه ایران و سعید خطیبزاده به همراه سه ایرانی آمریکایی در ردوبدل شدن این ایمیلها دیده میشوند. صرفنظر از آنچه اتفاق افتاده است، سؤالات زیادی دراینباره قابل طرح است: منشأ درز ایمیلهای ایرانی کجاست؟ آیا سایت وزارت خارجه ایران هک شده است؟ آیا این اولین پروژه بود؟ دست آخر اینکه هدف از اجرای این پروژه با دست ایراناینترنشنال چیست؟ آیا برهمزدن احتمال توافق را میتوان بهعنوان تنها هدف این پروژه در نظر گرفت؟ یا آنکه هدف این پروژه بینالمللی چیزی فراتر از برجام است.
شرق
فشار دولت به بانکهای خصوصی
تازهترین فشار روی بانکها این است که باید منابع و سپرده مشتریان و سهامداران را درگیر نهضت ملی مسکن کنند تا وعده رییسی در دوره مبارزه انتخاباتی مبنی بر ساخت یک میلیون مسکن در سال جامه عمل بپوشد. این فشار بیهمانند در حالی انجام میشود که بانکهای خصوصی روحشان نیز خبردار نشده بود که فردی میآید و چنین وعدهای میدهد و برای محقق شدن وعدهاش یقه آنها را میگیرد که باید منابع خود را به این طرح اختصاص دهید!
چرا دولت سیزدهم مساله به این روشنی را نمیخواهد ببیند که منابع بانکهای خصوصی در مالکیت شهروندان است و شهروندان به این دلیل سپردههای خود را به بانکهای خصوصی سپردهاند که از چنین دستورهای شگفتانگیزی دور بمانند. دولت سیزدهم بیش از هر دولتی به نادیده گرفتن حریم خصوصی شهروندان در فعالیتهای اقتصادی بیاعتنایی میکند. تصور دولت این است که چون دولت است باید هر دستوری بدهد و بخش خصوصی هم بدون چون و چرا آن را اجرا کند. یک روز دلارهای صادراتی را زیر قیمت به بانک مرکزی بفروشد، یک روز قیمتگذاری دستوری را اطاعت کند و حالا باید منابع سپردهگذاران را به دولت ببخشد.
جهان صنعت
بیشتر بخوانید
“پنجه بر دیپلماسی در دیدار سپاهان و الاهلی” ، ” بدون حاج قاسم وارد هیچ بازی نمیشویم”