رصد خبر | همزمان با پنجاه و دومین سالروز تجزیه بحرین از ایران برخی رسانهها و شخصیتهای سیاسی درباره آن اظهارنظر کردهاند. در این میان ، روایتی از وزیر خارجه دولت شریف امامی هم بازنشر شد.
بحرین در ۲۳ مداد ۱۳۵۰ از ایران جدا شد. امیرخسرو افشار قاسلمو در این باره گفته است:
شروع [قضیه] بحرین از اواخر دهه شصت [میلادی] بود. خیال میکنم انگلیسها با ایادی که داشتند با شاه صحبت کرده بودند حالا ممکنه یا ایادیشان یا رئیس قسمت اینتلیجنسشان در تهران که هفتهای یک بار بهصورت خصوصی شرفیاب میشد.
اصطلاح خود کادر سفارت این بود که میگفتند: The other side of the Embassy و منظورشان این بود که قسمت اینتلیجنس. آنها با اعلیحضرت خیلی تماس داشتند. تماسشان هم بلاواسطه بود یعنی بدون حضور ریس سازمان [امنیت] ایران یا وزیر خارجه یا وزیر دربار یا نخستوزیر. بههیچوجه هیچکس دیگری نبود. خودش مستقیم در تماس بود و این تماسها در این اواخری که من در کار بودم بهطور دائم و مرتب هفتهای یک یا دو روز بود.
بههرحال خیال میکنم که یا از قسمت MI6 یا به نحو دیگری به اعلیحضرت گفته بودند که ما از خلیج فارس خارج میشویم و تکلیف بحرین باید روشن شود ما نمیتوانیم استخوان لای زخم بگذاریم و همینجوری از خلیج فارس برویم. ما عجله داریم و دولت اعلام کرده که در یک تاریخ مشخص از خلیج فارس خارج میشود و تا قبل از آن شما باید کار بحرین را تمام بکنید. اینها همهاش خیال من است و رکوردی (=مدرکی) برایش ندارم. این خلاصه بحثها بود، حالا اگر استدلالهای دیگری هم بوده، من که حضور نداشتم و البته اینها استنباط من بود.
… اعلیحضرت به من گفتند «اولاً بحرین قسمت اعظمشان عرب هستند و اکثریت زبون عربی حرف میزنند. بحرین یک وقت نفت داشت؛ از بین رفت. صید مروارید هم دیگه جالب نیست. از لحاظ اقتصادی یک باری روی دوش ما است. یعنی ما باید از نظر اقتصادی از بودجه مملکت مبالغ زیادی بگذاریم و صرف عمران و آبادی و کارهای دیگر بکنیم. بنابراین این یک سربار است. از نظر اجتماعی هم بحرین را باید به زور نظامی نگه دارم یعنی آنجا همیشه باید یکی دو لشکر داشته باشیم و من اهل این نیستم که به زور حضور لشکرم یک جایی را ضمیمه خاک خودم بکنم. و این لشکر، چون سربازها میروند توی خیابان، حالا یا با لباس معمولی میروند یا … یکی به آنها شب چاقو میزند؛ کارد میزند، میکشدشان، و … اینها همیشه در معرض حمله هستند. معنی ندارد! بنابراین بحرین یک جایی است که نه از نظر اقتصادی به درد ما میخورد و نه از نظر استراتژیک با داشتن تنگه هرمز و جزایرمان به درد میخورد و نه از نظر سیاسی. و جز زحمت و دردسر و خرج هیچ چیز دیگری برای ما ندارد.»
… من به حضور اعلیحضرت هم گفتم که باید خیلی فکر کرد. در خلال این مدت کویتیها و وزیر خارجه کویت با آقای زاهدی تماس گرفته بودند. معلوم میشود که انگلیسیها کویتیها را تحریک کرده بودند. تماس گرفته بودند و گفته بودند که قضیه بحرین را اصلاً ما خودمان حل بکنیم و کاری به انگلیسیها نداشته باشیم. زاهدی هم از این موضوع خیلی خوشحال شد غافل از اینکه کویتیها هر کاری که میکنند به دستور انگلیس است.
… یک مسئله مهم دیگری راجع به حل مسئله بحرین بایستی طرح بکنم و آن مسئله مهم عبارت از این بود که بعد از مدتها فکر، وقتی من اعلیحضرت رو اینطور مصمم دیدم و وقتی اعلیحضرت شبیه همین افکار خودش رو در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت که من به زور نمیخواهم یک جایی رو غصب کنم، اگر مردم میخواهند، خودشان بیان جلو، آنوقت یک چیزی است، ولی به زور نظامی نمیخواهم یک جایی رو بگیرم، این رو در هندوستان، این مصاحبه مطبوعاتی را کردند. من به فکرم رسید که به اعلیحضرت عرض کنم که قربان خوب حالا که اعلیحضرت این تصمیم را دارید، باید به طرز آبرومندی این کار عملی بشود. مبادا اسم اعلیحضرت یک روزی لکهدار بشود. باز هم عرض میکنم قاجاریه حاضر به این کار نشد. گفت: مثلاً چه کار بکنیم؟ گفتم: باید فکر کنیم که یک مرجع دیگری، یکی از سازمان ملل مثلاً … این فکر همینجوری به نظرم آمد. تا من اسم سازمان ملل رو گفتم، اعلیحضرت اظهار کرد خیلی فکر خوبی است! همین رو بچسبیم. همین رو بچسبیم و راجع به این مطالعه بکنیم. که اصلاً قضیه رو بگذاریم به عهده سازمان ملل متحد، هرچه آن نظر میدهد و هر چیز آن رأی میدهد.
بخشی از مصاحبه امیرخسرو افشار قاسملو (۱۲۹۸ – ۱۳۷۸)، پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار سوم
تاریخ مصاحبه: ۲۳ مهر ۱۳۶۴
مصاحبهکننده: حبیب لاجوردی