رصد خبر | برخی کارشناسان معتقدند که سینمای ایران سالهای سختی را پشت سر گذاشته است.از ممنوعالکاری و ممنوعالتصویری بسیاری از هنرمندان تا هجوم فیلمهای مبتذل کمدی بر پرده سینماها و اوضاع تنگ و سخت معیشتی و… حالا با روی کار آمدن دولت پزشکیان و نکات مهمی که در گفتههای او به نفع اهالی فرهنگ و هنر است چقدر میتوان به بهبود شرایط امیدوار بود؟ چه باید کرد تا سینما از چالشهای سخت این روزها بیرون بیاید و سینماگران فضای امنی را دوباره تجربه کنند؟
مجید برزگر، نویسنده، کارگردان و تهیهکننده سینما در این مورد گفتوگویی داشته که در شماره ۲۴ تیر اعتماد منتشر شده است. متن این گفتوگو را میخوانید.
جناب برزگر شما از فیلمسازانی هستید که در یکی دو سال گذشته با چالشهای زیادی مواجه بودید هم برای ساخت فیلم و هم به لحاظ شخصی، البته درمصاحبههایی هم که داشتید از شرایط بغرنج سینمای ایران در دو سه سال اخیر صحبت کردید، اما به عنوان بحث ابتدایی بفرمایید اصل و بنیان سینما در دولت سیزدهم بر چه اساس بود؟
معتقدم بنیانِ تصمیماتی که در دولت سیزدهم در حوزه فرهنگ و هنر گرفته شد اساسا بنا بر خالصسازی، خودی و غیر خودی کردن و نگاه امنیتی مبتنی بر تسلط و نظارتِ گسترده بود، هرقدر شعارهای مسوولان با این نگاه متفاوت بود اما در عمل شاهد چنین رویکرد و برخوردی در سینمای ایران بودیم و گواهِ بر این مدعا حجم زیادی از سانسور در زمینههای تئاتر و نشر و سینما، حذف اساتید از دانشگاهها، نگاه نظارتی شدید در حوزههای تجسمی، نمایش و سینما است، مروری بر وضعیت اکران فیلمها و ارزیابی سطح کیفی فیلمها و حتی بررسی سطح کیفی جشنواره فیلم فجر حتی در قیاسِ چند سال گذشته، شاید تایید دیگری است بر صحت صحبتهایم. میخواهم بگویم مدیریت فرهنگی خاصه در حوزه سینمایی و شوراهای مجوزهای ساخت و نمایش، اصل و اساس خودشان را بر حذف، سلیقه و سانسور بنا کرده بودند، یکجور نگرانی توام با ترس از تولیدات آثار با این طرز تفکر که « ممکن است با نگاه ما متفاوت باشد» در آنها وجود داشت و اصلا همین موضوع باعث شد که مدل سینمایی خاص خودشان را گسترش دهند. مدلی شکست خورده با صرف هزینههای هنگفت بودجههای عمومی کشور که متعلق به کل سینما بود.
البته شاید عواملی هم در تشدید ماجرا دست داشت، از جمله حوادث و رخدادهای مهر ۱۴۰۱ بود که شاید ناخودآگاه فضای آن بر سینمای ایران غالب شد.
شکی در آن نیست، باید تاثیر میگذاشت بر سینماگران. سینماگرانی که از جنس خود مردماند. کنارشان با تمام مصایب و مسائل ایستادهاند و لمس میکنند همه دردها را. از سال ۱۴۰۱ و وقایعی که در بطن جامعه شاهدش بودیم و دیگر ممکن نیست به قبل از آن برگردد. این اتفاق تاثیرش بر تمام بخشهای جامعه بود و خب سینماگران و هنرمندان هم از این موضوع جدا نبودند، از فیلمسازان فیلمهای کوتاه گرفته تا مستند و فیلمهای سینمایی که بیمحابا به صورت زیرزمینی تولید میکردند و حجمشان روز به روز گسترش پیدا کرد. بهطوریکه در حال حاضر به نظر میرسد بخشی از سینمای ایران که برنامههایی برای تولید فیلم دارد، اصلا دریافت پروانه ساخت وزارت ارشاد را به رسمیت نمیشناسد.
مدیریت سینما را چطور دیدید؟
به نظرم مدیریت سینما در دوسه سال اخیر در دو بخش خودش را پنهان کرد؛ رونق سینما و درست در چند فیلم محدود در سال با فروش بالا. عمدتا کمدی و همزمان با گرانیها و رشد افسارگسیخته تورم در اقتصاد عمومی، سینما هم بهشدت گران شد و تولید فیلم در دوقطب گسترس پیدا کرد که در نهایت این دو قطب به هم میرسیدند. اولی شرایط سینمای عامهپسند بسیار فراهم شد، البته وقتی میگوییم تولید فیلم عامهپسند این به خودی خود هیچ اشکالی ندارد اما آنجایی این موضوع به مساله تبدیل میشود که حجم عظیمی از فیلمهای سینمای ایران به فیلمهای کمدی اختصاص پیدا کرده باشد و در سه سال اخیر جز این فیلمها، تولیدات خاصی در سینمای ایران جریان نداشته باشد خب یک طرف ماجرا فیلمهای عامهپسند و نمایش ابتذال رقابت میکنند و در طرف دیگر ماجرا سینمای ارگانی، سفارشی، بیکیفیت و بسیار گران، قدرت ساخت را از فیلمسازان مستقل گرفته است. البته هم من و هم بسیاری از فیلمسازان نسبت به این موضوع اخطار داده بودیم سینما به سمت ابتذال میرود یا به اسم فیلمهای ارزشی بخش عظیمی از بودجه سینما هدر میرود.
سال گذشته حدود ۳۰ فیلم ارگانی میانگین با بودجه ۲۵ میلیارد تومان در حوزه سینما ساخته شد اما متاسفانه خروجی این فیلمها کسی را قانع نکرد و اصلا قابل دفاع نبود، یکی دوتایی از بهترینهایشان را -بهزعم خودشان- اکران کردند و باقی لابد در کمدهایشان ماند برای همیشه. فیلمهای گرانقیمتی که در آینده در انبارها خاک میخورند یا در اکرانهای رقتانگیز شکست سختی میخورند.
نقطه مشترک این دو سینما یعنی کمدی و ارگانی چیست؟
نقطه مشترک هردو این است؛ هیچ کدام این دو نوع سینما به فرهنگ و هنر با سابقه این کشور چیزی اضافه نکردند میخواهم به این نتیجه برسم که هیچ اتفاقی از سمت مدیریت فرهنگی و هنری در دولت سیزدهم برای سینمای ایران نیفتاد. این درحالی است که مدیرانی در ۴۰ سال انقلاب در سینمای ایران در راس قرارگرفتند که دغدغه داشتند و نگران مثلا سینمای کودک، نگران سینمای اجتماعی، نگران سینمای اقتباس و… بودند اما سینمای ایران در سه سال اخیر از این دو شکل خارج نبود. واقعا میشود قاطع گفت این مدیریت اصلا دغدغه و اشتیاق و علاقهای به سینما نداشتند.
اگر بخواهید مهمترین عامل در بروز مشکلات سینمای ایران در یکی دو سال گذشته را برایمان نام ببرید چه میگویید؟
من مهمترین عامل را در انتخاب مدیران ناکارآمد برای سینما میدانم وقتی شرایط کلی جامعه ملتهب است، وقتی وضعیت اقتصادی مردم در تاریکترین و دردناکترین درجه قرار دارد مردم برای زندگی عادی با تورم افسارگسیخته دست و پنجه نرم میکنند و اصلا شکل دیگری، شکل جدیدی از زندگی را تجربه میکنند، مدیر فرهنگی باید با انتخاب شیوههای خاص کاری کند که اولین چیزی که از سبد زندگی مردم کشور حذف میشود سینما نباشد، سینما همیشه هنر گرانی بوده از ۳۰ سال پیش که هزینه تولید فیلم ۳۰ میلیون بود که همان زمان هم نسبت به دیگر هنرها گرانقیمت بود تا امروز که تولید فیلم از رقم ۳ میلیارد به ۳۰ میلیارد رسیده است. این مدیریت میتوانست در اوج فروشهای صد میلیاردی، نگران بدنه سینما، جامعه سینما و اهالیاش هم باشد.توزیع عادلانه شرایط -و نه لزوما پول و بودجه- میتوانست وضعیت را درست کند.
متاسفانه مدیران دولتی با تولید فیلمهای سفارشی سقف دستمزدها را بالا بردند البته که گران شدن سینما محصول شرایط این روزها هم هست اما کیست که نداند حجم تولیدات سفارشی و ارگانی باعث بالا رفتن سقف دستمزدها شد و یک هرج و مرج دراین اوضاع به وجود آورد.این درحالی است که سهم دولت در تولیدات فرهنگی باید به صورت متولی باشد و نه ناظر، مدیر دولتی نباید به صورت مستقیم به تولید فیلم ورود کند بلکه فقط باید نقش حمایتی داشته باشد.
در این رابطه مثال میزنید؟
به عنوان نمونه، صنعت چاپ و نشر و کتاب در سالهای اخیر بهشدت گران شد، آیا دولت باید به جای حمایت بگوید کتاب و روزنامه تولید نمیکنیم؟ یا موقعیتی فراهم کندکتاب، رمانهای خوب با اندیشههای مستقل تولید شود؟ آنچه از این روزگار برای آیندگان میماند همین کتاب و روزنامه و رمان است، دهههای آینده چه چیزی برای مطالعه قضاوت و حتی عبرت از ما خواهند داشت؟ دستاوردهای فرهنگی تنها مصالح برای آینده است. این یک وظیفه بر دولت است. مدیر فرهنگی وظیفه دارد از فرهنگ و مختصات فرهنگ چه در دوران ملتهب و چه در زمانهایی با فضای آرامش حمایت کند و اصلا فضا را مدیریت کند، مدیر باید بداند در شرایط ملتهب چه بکند. اما متاسفانه در دولت سیزدهم آنقدر مدیران نگران پروژههای فاخر و گرانقیمت بودند که انگار دغدغه دیگری نداشتند. آنقدر زیاد که شک میکنیم نکند در پروژهها شریکند؟ مدیر سینمایی وسط جلسه بسیار مهم مالیاتی با مسوولان ارشد به جای آنکه از طرف همه اهل سینما مطالبه کند درخواست بودجه برای آثار به اصطلاح فاخر میکند! میبینید؟ این وضع و ارتفاعِ فکر مدیریت امروز است و نکته مهم دیگر اینکه در دولت سیزدهم هنرمندان امنیت شغلی نداشتند، بعضی از همکاران به خاطر اظهارنظرهایی که میکردند و نظرهایی که داشتند و تبعاتی که نظرهایشان داشت و حتی سیاستگذاریهای مسوولان، بیکاریهای درازمدت را تجربه کردند بعضی همکاران ماهها زندان بودند و بعضی ممنوعالخروج و بعضی ممنوعالتصویر و…. تبعیضهای آشکار در توزیع امکانات و سانسور در دولت سیزدهم برای هنرمندان به وحشتناکترین درجه رسیده بود. این خشونت پنهان و سایهاش بر زندگی و ذهن هنرمندان سالهای سال جبران نخواهد شد.
همه ما در یک شرایط خاص قرار داشتیم که، ناگهان دولت عوض میشود و کسی روی کار میآید یا کسی را انتخاب میکنیم که سراسر امید است، همین روزهای ابتدایی دولت چهاردهم، کمی از اوضاع روحیتان برایمان بگویید، انگار یکجور انرژی مثبت داریم، موافقید؟
امیدوارم، نگرانیهایی داریم اما امیدواریم، خاصه اینکه متوجه شدم آقای پزشکیان با تشکیل کارگروههایی برای انتخاب وزرا از تصمیمهای یکسویه مدیران گذشته جلوگیری میکند اینجا قاطعانه اعلام میکنم باید مطالبهگر باشیم و مطالبات خودمان را از آقای پزشکیان داشته باشیم. دولت موظف است براساس حقوق شهروندی خدمتگزار مردم باشد. این عبارت غریبِ مدام تکرار شونده از دهان سیاستمردان است. وظیفه ما این است که راهکارهای خودمان را به دولت جدید بگوییم، هر کدام از ما هر راهکاری به نظرش میرسد بگوید و نظارهگر نباشیم تا شاید یکبار برای همیشه شکلی از مدیریت فرهنگی متخصص و کارآمد در راس کار قرار بگیرد.
به عنوان فیلمسازی که فیلمهایی با کارگردانان جوان تهیه کردید و دغدغه نسل جوان دارید چه انتظاری از آقای پزشکیان دارید؟
شخصا عقاید و آرایی دارم. در زندگی شخصی. در نگاهم به سیاست. از آزادی. از حق. سعی میکنیم این دغدغهها را در فیلمها و آثار بگوییم. محکوم شدهام، چندبار دادگاهی شدهام. احکام خاص دریافت کردم، اما نمیخواهم درخواست شخصی از آقای پزشکیان داشته باشم، نکتهای که میخواهم بگویم برای همه اهالی سینماست، اینکه خواهان حذف هرگونه نظارت بر تولید آثار فرهنگی هستیم، به نظرم این حق ماست که بخواهیم در خلوتمان هر چه در دل داریم، شعر کنیم، بنویسم، نقاشی کنیم یا فیلم بسازیم، در حال حاضر حجم بسیار زیادی از فعالیتهای زیرزمینی صورت میگیرد. چرا؟ باید نگاه نظارتی دستکم در مرحله ساخت برچیده شود این حداقل موقعیتی است که برای هنرمندان فراهم میشود و نکته مهمتر اینکه نباید اجازه دهند نگاههای امنیتی و نظارتی به صورت موازی بر سینما نظارت داشته باشد. متاسفانه باید اذعان داشت بخش عظیمی از سانسور و ممیزی در سینمای ایران سلیقهای است، یکی از رنگ لباس فلان بازیگر خوشش نمیآید، یکی از حرف زدن من خوشش نمیآید، دیگری به کل آن سینماگر را غیرخودی میداند. به سادگی هنرمندان را به خاطر سلیقه و نه هیچ خلافی مورد بازخواست و حذف قرار میدهند. در سه سال اخیر به خاطر ابراز نظراتم بارها ازسوی نهادهای امنیتی مورد بازخواست قرار گرفتم و مرا بیهیچ دلیلی به دادگاه فراخواندند و بعد تمام فیلمهای مرا فقط به خاطر حضور من یا توقیف کردند یا اجازه اکران ندادند، بیآنکه فیلمها مشکلی داشته باشند، این موارد آیا جفا نیست؟ که مجموعه فعالیتهای یک گروه را به خاطر یک نظر شخصی اجازه انتشار نمیدهند؟ این آیا معنایی جز آزار سینماگران دارد؟ به نظر من اهالی سینما نباید به خاطر تفکر و اندیشهای که دارند ممنوع الفعالیت و حذف شوند. نظر من این است که فضای امنی برای کارکردن اهالی سینما و سینماگران باید به وجود بیاید. ما نیاز داریم برای سینمای متفکر آرامش داشته باشیم امنیت خاطر داشته باشیم، از سال ۱۳۴۰ که سینما در ایران به طرز جدی شکل گرفت در جهان درخشید به واسطه فیلمسازان بزرگ و نامی.
نمیدانم این فیلمهایی که در سه سال اخیر ساخته و بر پرده سینماها رفت نامش سینما بود؟ یا دستکم آیا همه سینما همینهاست؟ نمیدانم، با همکاران من کاری کردند که بخشی از آنها به خارج از کشور مهاجرت کردند و تعداد بسیار زیادی خانهنشین.چرا؟ این محصول همان نگاه امنیتی و کنترلگر بر سینماست که جلوی آزادی اندیشه، آزادی تفکر را میگیرد و هدفشان فقط نگاه خاص خودشان بر تولیدات سینماست. بودجههای عمومی کشور را که بخشی از آن مربوط به اهالی فرهنگ و هنر است بین خودشان تقسیم میکنند، درخواست من این است شفاف اعلام کنند که این بودجهها صرف چه فیلمهایی با چه ضوابطی و برای چه آثاری شده است؟ خیلی از این سازمانها از جمله بنیاد سینمای فارابی و حتی انجمن سینمای جوان، آنجا را و بودجهها را مایملک شخصی خود میدانند و به هر شکلی فقط به فیلمسازانی که دلشان میخواهد، پرداخت میکنند. چرا؟ باید امکان مساوی برای همه هنرمندان فراهم شود. اگر ادعای عدالت فرهنگی دارند و اگر صدای بیصدایان هستند باید شفافیت را در راس امور قرار دهند و به شکل گسترده شفافیت را تاثیرگذار عملی کنند. باید!
حالا با تمام این صحبتها، چقدر به بهبود شرایط امیدوارید؟
امیدوارم، چارهای نداریم، دوران بسیار مهمی را پشتسر میگذاریم. ترجیح میدهم با بدبینی به شعارهایی که آقای پزشکیان و گروهشان میدهند نگاه نکنم و امیدوار باشم. حلقه مشاوران آقای پزشکیان کسانی هستند که منتقد دولت آقای رییسی بودند و حالا خودشان امور دستشان است و آنطور که میگویند قرار است تغییرات بنیادین اعمال کنند. حالا وقت آن است که نشان دهند منظورشان از آن نقدها چه بود و پیشنهادشان چیست؟
پیشنهاد شما مشخصا برای صندلی وزارت ارشاد و سازمان سینمایی چه کسی است؟
حتما در این بخش تسلط و شناخت کاملی ندارم اما میدانم باید از آدمهای منصف و عادل انتخاب شود. باید مدیر و وزیر آینده حتما صبور باشد. وسیع باشد و با اهالی سینما لجبازی نکند، در حل مناقشات و مشکلات سینما صبوری فاکتور مهم و اساسی در اخلاق یک مدیر به شمار میرود. به عنوان نمونه؛ فیلمسازی فیلمش را بدون اعمال چنداصلاحیه سلیقهای- و احتمالا نه چندان مهم- به کن میفرستد. آنجا به هر دلیل در کنفرانس خبری جملههایی میگوید و بعد چه اتفاقی میافتد؟ کل مدیریت سینمایی بسیج میشود تا به اصطلاح روی آن فیلمساز را کم کند. بازخواست و توقیف و حاشیه و جنجال و هدررفت کلی هزینه و لو رفتن یک فیلم مهم که میتوانست در اکران بسیار موفق شود و چه و چه! اگر نگاه پدرانه از خصوصیات مدیر باشد از لجبازی و ایجاد تنش در سینما خودداری میکند و از برخوردهای سلیقهای دوری کرده و با دوراندیشی، وفاق و همدلی در سینما به وجود میآورد، نه اینکه بگویند چون به حرف ما گوش نکرد بزنیم، ببُریم و فیلمساز را حذف کنیم و…. مدیر خوب باید همه حوزهها را بشناسد و حتما باید طیف متنوعی از فیلمسازان را درنظر داشته باشد. مدیری که به تکثر آرا اعتقاد داشته باشد موفق است، اگر بخواهیم فقط به یکجور اندیشه بها دهیم این همان راه و روشی است که مدیران دولت گذشته رفتند و باعث انسداد در سینما شدند؛ سفرههایی که برای خودشان پهن کرده بودند خودشان میگفتند و خودشان به خودشان نمره قبولی دادند و به هم لوحهای ویژه تقدیم کردند.
در این مدت که توقعات اهالی سینما و هنرمندان از آقای پزشکیان را میخواندم این پرسش در ذهنم شکل گرفت که ایشان میتوانند این همه توقعات را برآورده کنند؟
من درخواستهای سینماگران را میخوانم و در جریان خواستههایشان هستم، به نظرم نهتنها انتظارات آنها انتظارات زیادی نیست که حداقل خواسته از رییسجمهور محترم است، این خواستهها، حداقل خواستههای انسانی هنرمندان است، به نظرم ما در چند سال گذشته از بس از نیازهای اصلی سینما دور شدیم که به نظرمان برآورده کردن این خواستهها محال به نظر میآید، اما به نظرم همه خواستهها منطقی است باید پیگیری شود و مدیریت محترم فکری برای آنها کند به عنوان نمونه در قانون اساسی برای تولید آثار هنری هیچ قانونی پیشبینی نشده یعنی همه میتوانند محتوای فرهنگی هنری تولید کنند اما در مرحله عرضه وتوزیع و پروانه نمایش در همه جای دنیا نیاز است، میتوان قانون و آییننامه وضع کرد. ردهبندی سنی، درجه بندیها و چیزهایی شبیه این. مثل همه جای دنیا. حجم زیادی از فیلمهای زیرزمینی را ببینید چرا باید فیلمسازها برای ساخت فیلمشان مدام پروانه ساخت بگیرند یا اثرشان را زیرزمینی تولید کنند؟
یعنی شما میگویید این موضوع کنترل شود؟
اصلا و ابدا. من مخالف هرگونه کنترل و سلطهگری هستم، آزادی کامل. چرا فکر میکنیم هنرمندان اگر کنترل نشوند ناهنجار میشوند؟ دلیل این ناهنجاری اصلا چیست؟ شما بگویید کدام موضوعات الان امکان طرح دارند؟ از بس هر موضوعی با سوءمدیریت و فساد و چه و چه مخدوش شده پس ممنوع شده. وقتی فیلمسازی ۷سال نمیتواند حرف بزند در اولین ساخت فیلمش بعد از ممنوعیت فقط فریاد میزند. شعار میدهد، اجازه دهیم همه در شرایط مساوی کار کنند.