رصد خبر | محور کانونی تفاوت روزنامههای حامی و منتقد دولت در شماره امروز ۶ شهریور، اخراج استادان دانشگاه است.
روزنامههای منتقد دولت این موضوع را برجسته کرده و حذف را نوعی آپارتاید عقیدتی دانستهاند. حامیان دولت اکثرا این خبر را در صفحه یک برجسته نکردهاند و با سکوت از آن عبور کردهاند . البته کیهان در قالب یادداشت از اخراج استادان دفاع کرده است.
جا ماندن ایران از ترکیه و عربستان
اقتصاد ایران پس از اعمال تحریمهای هستهای، از جریان رقابت با کشورهای بزرگ منطقه جا مانده است. بررسیها از آمارهای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی حاکی از آن است که طی یک دهه اخیر سطح تولید ناخالص داخلی سرانه کشور کاهشی شده است، حال آنکه سایر کشورها نظیر ترکیه و عربستان توانستهاند مسیر صعودی خود را تداوم بخشند. طی ۵ دهه اخیر درآمدهای نفتی موتور محرکه اقتصاد ایران بوده؛ هرچند که با گسترش تحریمها در یک دهه اخیر، حرکت اقتصاد با اختلال روبهرو شده است. بدیهی است که رقابت اصلی کشورها در زمینه اقتصادی بوده و هر کشوری که در رقابت اقتصادی بتواند برنده باشد، در عرصه سیاست نیز دست بالاتر را خواهد داشت. سوال این است که آیا میتوان به بازی برگشت؟ به گفته کارشناسان، بهبود مشارکت اقتصاد ایران در جریان تولید جهانی، متنوعسازی اقتصاد کشور، حل عدم تعادل بودجهای و بانکی و تحریمزدایی از جریانهای مالی میتواند بستر لازم را برای بهبود شرایط رقابتی کشور با سایر کشورهای منطقه فراهم کند.
دنیای اقتصاد
انقلاب فرهنگی دوم با اخراج نیروهای نخبه
«قطار خالصسازیها به ایستگاه دانشگاههای کشور رسید.» ۴۵ سال پس از اظهارنظر تاریخی شهید مرتضی مطهری در این خصوص که دانشگاهها باید به محل تضارب آرا بدل شوند و حتی برای تدریس مارکسیست لازم است که یک استاد مارکسیست این درس را به دانشجویان آموزش دهد، اساتید منتقد کشور، امکان حضور در دانشگاهها را یکی یکی از دست میدهند و جای خود را به اعضای جبهه پایداری و… میدهند. روندی که برخی تحلیلگران از آن ذیل عنوان انقلاب فرهنگی دوم یاد کردند و خواستار شفافسازی درباره تبعات آن شدند. تصمیماتی که ریشه آن را باید در تصمیمات معاون سیاسی سابق وزارت کشور ردیابی کرد.
اما پس از آغاز پروسه خالصسازی در دولت، مجلس و نهادهای تصمیمساز، مشخص شد که پشت پرده خالصسازی در دانشگاهها هم تیم جبهه پایداری قرار دارد. به همین دلیل است که بلافاصله پس از اخراج اساتید برجسته دانشگاهی در شریف، اعضای جبهه پایداری یا برخی اساتید دانشگاه امام صادق جایگزین آنها شدهاند. شریفی زارچی درخصوص ردپای جبهه پایداری و گروههای سمپات این طیف در دولت در این تصمیمسازیها مینویسد: «در گروههای دانشگاه سندی منتشر شد که نشان میدهد دولت رییسی مخفیانه فرآیند جذب ۱۵۰۰۰ عضو هیات علمی همسو را به صورت سهمیهای، فوری و خارج از چارچوب علمی موجود دانشگاهها آغاز کرده، این فاجعه یعنی مثلا تزریق ۱۰۰ نفر به هر دانشگاه علوم پزشکی، سکوت جامعه علمی خیانت به ایران است.» در تکمیل این فرضیه، جواد آذری جهرمی هم مینویسد: «تحول در دولت سیزدهم با جدیت در جریان است! ظاهرا … درباره «جذب هیات علمی دانشگاهها» مصوبه داده است! آنهم چه مصوبهای… رییسجمهور محترم هم مصوبه را ارجاع دادهاند…» در فاز بعدی قرار است روند تصفیه دانشجویان را دربر بگیرد. برای این منظور جبهه پایداری به دنبال آن است که سازمان سنجش را از ذیل وزارت علوم خارج ساخته و به عنوان زیرمجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی کند. در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم تیمی قرار دارند که ریلگذاریهای تقنینی را برای جایگزینی دانشجویان مستقل با گروههای سمپات پایداری و انقلابی را برنامهریزی میکنند.
در این میان، روزی نیست که خبر اخراج و تعلیق اساتید برجسته دانشگاهی مانند تیری در قلب افکار عمومی ایرانیان فرو نرود و حسرتی نیافریند. اساتیدی که هر کدام از آنها ذیل سرمایههای نامشهود توسعه در ایران تعریف میشوند اما ناگهان دستی از غیب عرصه سیاسی بیرون آمده و دانشجویان تشنه آموختن را از کلاسهای درس اساتید برجسته محروم میسازد. دیروز اما برخی تحلیلگران از نقش تیم جبهه پایداری در حذف و اخراج این اساتید خبر دادند. حیرتانگیز اینکه با خروج اساتید برجسته دانشگاهی افرادی جایگزین میشوند که از حداقلهای لازم برای تدریس در بزرگترین دانشگاههای کشور برخوردار نیستند. اسامی امیرحسین ثابتی یا عباس موزون، مجریان صداوسیما برای تدریس در دانشگاه شریف، این پرسش را در افکار عمومی شکل داده که در دانشگاههای کشور چه میگذرد؟
اعتماد
اجبار ۱۴ خبرنگار زن به تغییر شغل
۱۴ خبرنگار زن برای امرار معاش به تولید و فروش پوشاک و تنقلات و کیف چرمی و … مشغول شده اند. از تغییر شغل همه اصناف، از پزشک و وکیل و…. نوشتیم، اما هیچ کسی از خبرنگارانی ننوشت که مجبور شدند از خبرنگاری دست بکشند و سراغ شغل دیگری بروند.
؛ ۱۴ خبرنگار زن که در بیست و اندی سال بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶، از بهترینهای این حرفه «بودند» یا «هستند»؛ چند نفرشان سالهاست که ممنوعالکار شدهاند، تعداد کمیشان، هنوز خبرنگارند، چند نفرشان مجبور شدند برای گذران زندگی شغل دیگری انتخاب کنند. مرز بین انتخاب و اجبار ، از ضخامت ورق کاغذی که گزارشهایمان را مینویسیم هم نازکتر است؛ انتخاب، بوی آزادی میدهد و اجبار، تقلایی است برای اثبات «بودن» در استیصال ناامیدی. گاهی انتخابها ما را به تقاطع اجبار میرساند؛ خبرنگاری در ایران و در ایام بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ از همین «گاهی»ها بود. این ۱۴ خبرنگار، اقلیتی هستند از آن اکثریت زنان و مردان خبرنگار که وقتی از موج مهیب توقیفها، تهدیدها، تعطیلیها، تعدیلها زنده بیرون آمدند، به تقاطع انتخاب و اجبار رسیدند. خیلیها از آن اکثریت، رفتند و خبرنویس دولت شدند تا خیالشان بابت معاش گرم باشد، یکی بود که تا مدتها بعد از اخراج از روزنامه و تا پیدا شدن شغل جدید، کنار پیادهروها گل و گلدان میفروخت، یکی در کافهها، چای و قهوه به دست مردم داد، یکی در چاپخانهها ایستاد و همخوانی متن و عکس و جنس کاغذ و تیراژ و نسخههای باطله را تایید کرد، یکی هم، به کتابخانه شخصیاش چوب حراج زد …
اعتماد
آپارتاید عقیدتی عامل حذف
دیگران، همه ناگزیر از حذفاند. فرقی هم ندارد استاد دانشگاه باشند یا بازرگان یا بازیگر یا مجری یا وکیل یا دانشجو یا کنشگر یا کارآفرین یا کارگر. «دیگری» بودن، در چنین ساختاری مصداق جرم ازلی و ابدی است. منطق چنین ساختاری، جز آپارتاید نیست. آپارتایدی که معیار آن، نه حتی رنگ و نژاد که عقیده است. «همعقیده» بودن و وفادار بودن و پابهرکاب بودن است که ثروت، قدرت و منزلت فرد را تعیین میکند؛ نه تخصص و سابقه و دانش. در سایه همین برهمریختن معیارهاست که هر رخدادی ممکن میشود. هر استاد دانشگاهی با هر وزن و سابقه علمی قابل حذف میشود. همچنان که هر وکیلی با هر جایگاهی در جامعه حقوقی کشور یا هر هنرمندی با هر میزان تبحر و هنری. دلیل این وضعیت هم روشن است. معیار، دیگر نه علم، نه حق، نه هنر، نه تجربه و نه هیچچیز دیگر نیست. معیار، فقط قدرت است. شما میتوانید امروز یک مجری فحاش و مهاجم تلویزیونی باشید و فردا بر کرسی استادی مهمترین دانشگاه کشور تکیه بزنید؛ اگر و فقط اگر، طبق خواست قدرت عمل کرده باشید. و بالعکس، ممکن است با سالها سابقه و اعتبار در میان دانشگاهیان و دانشجویان، یکشبه حکم اخراجتان صادر شود؛ اگر و فقط اگر، جایی بهنحوی در نقد قدرت و دولت سخنی گفته باشید یا توئیتی زده باشید.
هم میهن
اخراج از دانشگاه، کمترین مجازات
چند تن از اعضای هیئت علمی دانشگاهها که در جریان اغتشاشات پائیز سال گذشته نه فقط از اغتشاشات و اغتشاشگران حمایت کرده بودند بلکه در پارهای از موارد با اراذل و اوباش اغتشاشگر در جنایت علیه مردم مظلوم این مرز و بوم همراه بودهاند، از دانشگاه اخراج شدهاند و این کمترین و پیشپا افتادهترین مجازات در مقابل اقدامات پلشت و غیرانسانی آنهاست.
گلایهای همراه با ملامت نیز از مسئولان دانشگاههای کشورمان در میان است که از اعلام صریح و رسمی جرم این چند تن برای افکار عمومی دریغ میورزند و به کلیاتی نظیر، مدت قرارداد آنها پایان یافته بود! و… اکتفا میکنند! و در نتیجه اصل ماجرا از نگاه مردم پنهان میماند و به احزاب غربگرا که به سختی میتوان در کارنامه آنها حتی یک نمونه از تفاوت مواضع آنها با دشمنان مردم را آدرس داد، اجازه میدهند تا از اقدام ضروری و مردمدوستانه مقامات مسئول در اخراج آنها روایتهای غلط و تحریفشدهای ارائه بدهند.
حسین شریعتمداری-کیهان
عبدالحمید حدود خود را بشناسد
سیاست جمهوری اسلامی و امین انقلاب همواره بر وحدت مذاهب اسلامی بوده و در این مسیر، پیروان خود را حتی از بیان برخی عقاید حقه خود به شکل علنی برحذر داشتهاند. خوب است عبدالحمید هم پا به اندازه گلیم دراز کند و حد و حدود خود را بشناسد و طمع شعلهور کردن آتش فتنه مذهبی را نداشته باشد و بداند نه از رضاخان و نه از هیچ یک از کسانی که در طول تاریخ مقابل عشق و علاقه مردم به امام حسین علیهالسلام ایستادند، بزرگتر نیست و آنچنان که آنها جواب درخور گرفتند، او نیز مستثنی نخواهد بود.
جوان
خطر دو قطبیسازی
متأسفانه برخی گروهها میکوشند اسباب و عوامل درگیری و نزاع سیاسی را فراهم سازند، باید نگاهی عمیق به پیامدهای سوء این گونه کارزار ضداخلاقی در عرصه سیاست انداخت و آن را آفتی درنظر گرفت که اگر درمان نشود، دود آن به چشم همگان خواهد رفت. این امر ممکن نمیشود مگر آنکه حرکتی فراگیر و هوشمندانه از سوی همه جریانها و نخبگان سیاسی در مقابله و مهار این موج دوقطبیسازی در صحنه سیاستورزی شکل گیرد.
ایران