رصد خبر | نشست واکاوی آخرین توافقات ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، از سلسله نشستهای «راه گفتگو» با حضور بهروز کمالوند، سخنگوی سازمان انرژی اتمی و حسن بهشتیپور، تحلیلگر و کارشناس ارشد روابط بینالمللی و اجرای محمد خدادی در محل روزنامه اطلاعات برگزار شد.
آنچه میخوانید ماحصل این گفتگو است.
خدادی: انرژی هستهای ایران طی این سالها فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته است و طبیعتاً شبهات و شایعات بسیاری در این زمینه به وجود آمدهاند که نتیجه فضای خلاء اطلاعاتی است. همچنین سؤالات متعددی پیرامون موضوع هستهای کشورمان وجود دارد. درباره مذاکرات و توافقاتی که در مسائل هستهای رخ میدهند نیز بیشمار تحلیل ارائه میشود.
در یک سال اخیر ما با فضای بسیار مشوش خبری مواجه بودیم که این آشفتگی به خبر جنجالی ۸۴درصد غنیسازی از سوی ایران رسید! و ناگهان آقای گروسی به ایران سفر کرد که میتوانیم آن را سفری موفق در زمینه مسائل انرژی هستهای با آژانس بینالمللی انرژی اتمی تلقی کنیم. حال از کارشناسان میخواهیم این سفر را بررسی کنند.
کمالوندی: به نظر من مسأله هستهای را باید در یک قاب بزرگ ببینیم تا تحلیلهای درستی از آن داشته باشیم. ابتدا سؤالم این است که چرا ۲۰ سال است که هیاهوی موضوع هستهای در کشور ما بسیار و ادامهدار است؟ به نظرم اگر جواب صحیحی برای این پرسش بیابیم، بسیاری از مسائل در این رابطه حل میشود.
ما میتوانیم به این سؤال این گونه جواب دهیم که کل صنعت هستهای به معنای صنعت هستهای است. اما بیشتر رسانههای ما تمرکز بر غنیسازی دارند. حال آنکه صنعت هستهای یک صنعت اقتدارآور و قدرتافزا است. در صحنه بینالمللی که یک صحنه واقعگرایی است، سهم کشورها به میزان قدرت آنها تعیین میشود! درست است که از برابری و آراء در این صحنه صحبت میشود ولی برخی کشورها حق داشتن سلاح هستهای را دارند و حق وتو هم دارند و این واقعیت امروز دنیا است.
از نگاه واقعگرایانه، در این فضا کشورها سعی میکنند قدرت خود را در مؤلفههای گوناگون شامل قدرت نظامی و اقتصادی و حتی دیپلماسی افزایش دهند.
صنعت هستهای به تنهایی به یک کشور قدرت میدهد. بنابراین کشورهایی که به هر دلیلی نمیخواهند که ایران قدرت داشته باشد. به دنبال این بودند که مانع پیشرفت ایران در این صنعت شوند و به نوعی ایران را از این صنعت محروم کنند. مدت زیادی زمان برد تا آن کشورها به این جمعبندی برسند که امکان عدم دسترسی به این صنعت برای کشور ایران وجود ندارد؛ از جمله آقای اوباما که گفت اگر میتوانستم پیچ و مهره هستهای ایران را باز میکردم، اما واقعیت این است که این کار عملی نیست! بنابراین بعد از سالها سیاستهای خود را علیه انرژی هستهای ایران تغییر دادهاند.
به نظر من که ۴ دهه در حوزههای سیاسی ایران فعالیت داشتهام، آن کشورها هر زمان بتوانند و فرصت کنند برای گرفتن این صنعت از ایران اقدام می کنند؛ نه به این دلیل که جمهوری اسلامی ایران حرفهایی متفاوت از بقیه مطرح میکند؛ به این دلیل که ایران یک کشوری با سایز متوسط و در جایگاهی استراتژیک است. بزرگان و قدرتمندان دنیا در سطوح پایینتر هم در زمینههای تجاری و اقتصادی اعمال قدرت میکنند.
حال کشور ایران در حال پیشرفت در این صنعت است و هر روز که جلوتر میرود با ابعاد جدیدی در این حوزه روبرو میشویم. به طور نمونه در حال حاضر در مشتقات آب سنگین در حوزههایی خاص، تنها کشور دنیا هستیم که میتواند روی تولید داروهای جدید تأثیربگذارد و انقلاب مهمی در صنعت داروسازی ایجاد کند. حال آنکه از دید دیگر کشورها آب سنگین استفاده دوگانه دارد. غنیسازی هم استفاده دوگانه دارد.
این دوگانه بودن از یک طرف باعث نگرانی آنها شده است ولی این که خود این صنعت میتواند قدرت تکنولوژی و قدرت اقتصادی و صنعتی باشد هم یک واقعیتی است بسیار با ارزش. در این راستا حتی کشور اسپانیا که کشوری کاملا قوی است ولی نمیتواند غنیسازی انجام دهد، زیرا چون غنیسازی یک درخت ممنوعه است و نباید به آن نزدیک شد.
این در حالی است که غنیسازی در صدهای مختلف دارد. به طور مثال برای آشکارسازهای نوترونی که میتواند نوترون را در رآکتورها تشخیص دهد، به ۹۰ درصد نیاز است. بنابراین یا باید آن را از بازار تهیه کرد یا آن را تولید کنیم!
از طرف دیگر، مسأله انرژی هستهای یک موضوع سیاسی شده است؛ هم در سیاست خارجی که یک ابزار فشاری از سوی کشورهای غربی شده است و هم درداخل، موضوعی شده است برای درگیریها و دعواهای جناحی؛ حال آن که مسأله هستهای یک موضوع ملی است.
بنابراین اگر بخواهیم این صنعت را جمعآوری کنیم و در دیگر حوزهها که به ما قدرت دهد مانور دهیم، البته من با حوزه نظامی کاری ندارم، مثلاً در حوزههای اقتصادی اگر بخواهیم ورود کنیم، رقابت وجود دارد. حتی کشورهایی که خیلی به هم نزدیک هستند برای انتقال تکنولوژی باید هزینههای گزافی را پرداخت کنند.
ما باید در حوزههایی که باید از این صنعت دفاع کنیم با یکدیگر متحد شویم و برای حفظ و نگهداری این صنعت، نظرات و پیشنهادهای خود را مطرح کنیم. البته اختلاف نظر هم داریم؛ مثلاً یک عده عقیده دارند که در زمینه دیپلماسی باید تلاش بیشتری کرد. اما به نظر من با صرف دیپلماسی نمیتوانیم آن را حل کنیم. به طور مثال اگر ما در قطعنامه قبلی صریح اقدام نکرده بودیم و میزان غنیسازی در سایت فردو را ۶۰درصد بیان کرده بودیم، این بار قطعنامه دیگری داشتیم.
طبیعتاً این موضوع به مسائل اقتصادی هم گره خورده است. در واقع برای انجام راهکارها باید تمامی جوانب را مدنظر داشته باشیم. ما سابقه گذشته را هم داریم و کشور این مراحل را گذرانده است. مثلاً در وجه برجام تمامی تعهدات خود را انجام دادیم و کوچکترین تخطی نداشتیم و ۱۵ گزارش گرفتیم. نباید فراموش کنیم که چه کسی در مسأله برجام مقصر بود؟ چه کسی باعث برهم خوردن مسأله برجام شد؟ در آن زمان، اروپاییان نیز در بیانیههای اول خود از آمریکا انتقاد کردند ولی در حال حاضر نظر خود را به طور کامل تغییر دادهاند و به نحوی صحبت میکنند که گویا جمهوری اسلامی ایران در مسأله برجام مقصر بوده است که مسلماً اینگونه نیست.
در این شرایط، مهم است که این صنعت هستهای را که در حال میوه دادن است، حفظ کنیم. این صنعت مانند درخت زیتون است که میگویند ۱۰ سال بعد به بار مینشیند و بعد از آن نیز تا صد سال آینده میوه میدهد.
هم اکنون صنعت هستهای کشورمان در حوزههای مختلف در حال میوه دادن است. همه ما موظف به حفظ این صنعت هستیم. یقین هم داشته باشید که دشمن درصدد این است که این درخت را از ریشه بکند و اگر هم بتواند این کار را انجام میدهد! نکته مهم در مذاکرات این است که به قول اروپاییها، ما ایرانیها آدمهای ذهنی هستیم، یعنی اینکه قول و وعده را قبول میکنیم و روی آن حساب میکنیم اما اروپاییها اینگونه یاد گرفتهاند که حتی قول پدرشان را هم قبول نکنند. یعنی برخلاف ایرانیها قول و وعده را قبول ندارند و میخواهند بابت یک موضوع خیالشان راحت شود و به نتیجه پایانی میاندیشند.
در واقع در زمان مذاکره ما این ۲ ذهنیت را فراموش میکنیم؛ آنها به هیچ وجه قول و وعده را قبول نمیکنند و خود جنس را میخواهند و در حال حاضر نیز نگرانی آنان به خاطر جنسی است که در اختیار ایرانیان قرار دارد!
به طور قطع میگویم که ادبیات امروز آنان با ادبیات روز بعد از بیرون رفتن مواد از کشور ما متفاوت خواهد بود. به دلیل اینکه ذهن آنان آبجکتیو (عینی) است و ذهن ما سابجکتیو (ذهنی)! در واقع این یک موضوع اصلی است و چارهای نداریم که با ادبیاتی که برای آنان قابل فهم است باید پیش برویم.
از طرف دیگر، مسائل اقتصادی را داریم که بحث حقوق بشر و انرژی هستهای و بحث موشکی به آن گره خورده است.
اما آنچه که مسلم است این که اگر میخواهیم کشورمان قدرتمند باشد و سهم داشته باشد و به فکر آینده ۵۰ سال دیگر کشورمان باشیم، باید مطمئن باشیم که با هستهای شدن دارای یک قدرت هستیم و با غیر هستهای بودن، تعریف دیگری از کشور میشود.
تا ۲۰ فروردین هم یک سری پیشرفتهایی که حاصل شدهاند در زندگی مردم ملموس میشوند. اشتباه ما این بوده است که در حوزه انرژی هستهای، کمتر به سراغ موضوعاتی رفتیم که با مردم و زندگی آنان سروکار دارد؛ مثلاً نقش انرژی هستهای در زمینه محیط زیست، کشاورزی و صنعت را زیاد مدنظر نگرفتیم.
مثلاً لیتیوم که انرژی آینده بشریت است را خداوند هزاران سال است در آب اقیانوسها قرار داده تا بتوانیم از آن استفاده کنیم. تمامی اینها در حوزه صنعت هستهای وارد میشوند و نباید از این حوزهها عقب بمانیم. امروز ما جوانهایی داریم که سرمایهگذاریهای عظیمی برای آنها داشتهایم ولی بخش اعظم آنها به خارج از کشور میروند و کارهای بسیار عظیمی در این صنعت انجام میدهند. مبنای توسعه در یک برهه از زمان، مواد معدنی بود اما در حال حاضر توسعه را بر مبنای نیروی انسانی پیش ببریم.
بهشتیپور: درباره سفر اخیر آقای گروسی به ایران باید این مسأله را درنظر بگیریم که تیم مذاکره کننده ایران چه تأکتیکی به کار برد؟ بنده چون مسئولیتی ندارم و ملاحظات دیپلماتیکی ندارم، بنابراین به راحتی برداشت خودم را درباره این مسأله مطرح میکنم.
ایران در واقع میدانست که قطعنامهای علیه ما صادر خواهد شد که دومین قطعنامه علیه کشورمان محسوب میشود و اثر بسیار منفی بر کشورمان دارد. برداشتم این است که برگ به برگ قطعنامهها برای کشور پروندهسازی است. یعنی از مرداد ماه سال ۱۳۸۱ که با کنفرانس خبر منافقین در نیویورک شروع شد تاکنون را میتوانیم نوعی پروندهسازی علیه ایران قلمداد کنیم که همه آن را به عنوان پرونده هستهای ایران مطرح میکنند و در ۲۰ سال گذشته، رسانههای حاکم در غرب مرتب علیه کشورمان نوعی پروندهسازی کردهاند.
ما نباید نسبت به صدور قطعنامهها بیتفاوت باشیم. هر صفحه و کلمهای که در قطعنامهها صادر میشود به پرونده هستهای کشور افزوده میشود. زیرا قطعنامهها در شورای حکام صادر میشوند؛ یعنی یک مرجع رسیدگیکننده به موضوع که نامش آژانس بینالمللی انرژی هستهای است. ما نمیتوانیم در مجامع بینالمللی این سازمان را زیر سؤال ببریم و نمیتوانیم از این طریق برای حل مشکل هستهای خود اقدام کنیم. این سازمان تنها نهاد ناظر بر فعالیتهای صلحآمیز هستهای است.
مدیریت هنرمندانه ایران
بنابراین تمامی تلاش کشور و مسئولان باید برای جلوگیری از صدور قطعنامه علیه کشورمان باشد؛ البته نه به هر قیمتی بلکه باید تدبیر و مدیریت. بنده به عنوان یک پژوهشگر که به اطلاعات محرمانه دسترسی هم ندارم مدعی هستم که ایران هنرمندانه توانست موضوع را مدیریت کند و جلوی صدور قطعنامه دیگر علیه کشورمان را بگیرد.
یعنی اگر ترفندهای آمدن آقای گروسی به تهران و توافقات صورت نگرفته بود، بدون شک قطعنامه دیگری علیه کشورمان صادر میشد و باعث افزایش مشکلات در بخش انرژی هستهای کشورمان میشد. بنابراین هر شخصی که در کشور برای جلوگیری از صدور قطعنامهها اقدام کند چه در شورای امنیت و چه در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به کشور خدمت کرده است و هرکسی که کمک کند تا قطعنامهای علیه کشور صادر شود به منافع ملی کشور ضربه میزند.
به نظرم آقای گروسی زمان مناسبی وارد ایران شد و از موضع مدیر کل آژانس به این مسأله پرداخت. زیرا طبق اساسنامه کل آژانس، مدیر کل آژانس باید فرد بیطرفی باشد و طوری موضعگیری کند که صحبتهایش علیه ایران نباشد.
حالا میخواهم بگویم که برنامهریزی ایران در مورد ورود آقای گروسی به ایران چه نتیجهای داشت. به نظر من نتیجه کار این بود که ایشان در زمان برگشت به وین، درست صحبت کرد و گفت که ۸۴ درصد غنیسازی نبوده است و محصول ۶۰درصد بوده است و محصول مهم است. بنابراین با آقای گروسی توافقاتی صورت گرفته است. البته مسائل توافقات باید از زبان مسئولان آژانس مطرح شود.
این در حالی است که برای رسانهای کردن توافقات در کشور با مشکلاتی مواجه هستیم، زیرا درست رسانهای نمیشود و در برخی مواقع در راستای منافع جناحی و گروهی از آنها بهرهبرداری میشود.
اما من به صراحت عرض میکنم وقتی آقای گروسی در وین صحبت میکند، یعنی این که ما در ایران توافقاتی کردهایم و یک سری راههای جدیدی را باز کردهایم وحالا قرار است که معاون پارلمانی آژانس با تیم خود وارد تهران شود تا به سؤالات آژانس پاسخ داده شود.
مسائل با آژانس از طریق سیاسی حل نمیشود
همچنین صحبت من این است که سؤالات آژانس را باید با خود آژانس بینالمللی انرژی اتمی حل و فصل کنیم.
من در مصاحبهها و مقالات گوناگون تأکید کردهام که ما نمیتوانیم از طریق سیاسی این مسائل را حل کنیم. زیرا عدهای عقیده بر این دارند که سؤالات و مسائل مطرح شده در مورد مسائل انرژی هستهای ایران بعد سیاسی دارند. البته باتوجه به پروسه طولانی بحثهای هستهای کشورمان میتوانیم از این بُعد هم به مسأله نگاه کنیم.
برخی نیز عقیده دارند که آژانس آلت دست کشورهای آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه است و هر کاری صورت گیرد دوباره مسائل جدیدتری را مطرح میکنند!
همانطور که آقای کمالوندی مطرح کردند در زمان مدیر کل قبلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ۱۵ گزارش به صراحت اعلام شد که ایران تمامی تعهدات خود را انجام داده است و هرچه کشورهای مخالف تلاش کردند تا خلافی برای کشور ما زمینهسازی کنند تا علیه ما تبلیغ کنند نتوانستند.
به استناد همین موضوع میخواهم بگویم که علیرغم تمامی فشار و نفوذی که بر روی آژانس بینالمللی انرژی اتمی است اما ایران میتواند با آژانس، مسائل و مشکلات خود را حل کند و این مسأله به نفع کشورمان است. نگذاریم جوسازی شود که ایران همه چیز را از دست داد و دوباره بازدیدها شروع میشود و ایران در حال نقض مصوبه مجلس است.
ما با حل مسأله از سوی خود آژانس میتوانیم پیشرفتهای بیشتری در زمینه انرژی هستهای حاصل کنیم.
ما باید ۳ سؤال مطرح شده را با خود آژانس بینالمللی انرژی اتمی حل کنیم و این به نفع منافع ملی است.
این ۳ سوال از اینجا آمدهاند که در گزارشهای ارسال شده آمده است ذرات ناچیزی از اورانیوم غنیشده در سه مکان ورامین، تورقوزآباد و مریوان دیده شده است.
طبق پادمان هستهای ((NPT، ایران باید مکانهایی که فعالیتهای هستهای انجام میدهد را اعلام کند و چون اعلام نشده بودند، میخواهند ایران در اینباره توضیحاتی بدهد. البته در مکانهای اعلام شده تأسیساتی وجود ندارد و محلهایی هستند که خود آنان از سال ۲۰۰۳ اعلام کردهاند که هیچگونه فعالیتی در آنجا صورت نگرفته است و در گزارش خردادماه ایران، رسماً پاسخ کامل داد اما جای تعجب است که چرا آن پاسخ در مطبوعات کشورمان کار نشد و مورد تحلیل و بررسی صورت نگرفت؟
ایران اعلام کرده که همان اشخاصی که اطلاعات ۳ مرکز مدنظر را برایتان ارسال کردهاند، ممکن است اورانیوم غنیشده را به این مکان آورده باشند. یعنی منشأ آن داخلی نیست و از خارج وارد شده است!
البته آژانس جواب قانعکنندهای میخواهد و امیدوارم موضوع فعلی هم با تدبیر تا نشست بعدی شورای حکام که در خردادماه ۱۴۰۲ است حل و فصل شود.
خدادی: آمدن گروسی به ایران کمکی به حل مسائل ما میکند؟
کمالوندی: قبل از هر چیز باید ببینیم این موضوعی که در آژانس مطرح شده، آیا موضوعی پادمانی است یا سیاسی؟ تجربه من این است که هر دو با هم است، اینگونه نیست که بگوییم فلان مسأله صرفاً پادمانی است یا صرفاً سیاسی. شبیه در اتوماتیک پارکینگ است. هر دو در باید به حرکت در بیایند و یکی باید زودتر بسته شود تا دیگری روی آن قرار بگیرد. حالا اینکه کدام در سیاسی است و کدام پادمانی و کدام اول باید بسته شود، دیدگاهها متفاوت است. اما مسأله این است که این دو در باید با هم بسته شوند.
اینکه کسی بگوید موضوع باید فقط پادمانی حل شود یا فقط سیاسی، حرف درستی نیست. مودالیته هم وقتی تمام شد، یک سؤال مقابل ما گذاشتند تحت عنوان «مطالعات ادعایی». یک سری ادعا از یک لپ تاپ استخراج کرده بودند. ایران ۱۱۸ صفحه درباره آنها توضیح داد. عمده توضیحات این بود که این موارد موضوعیت ندارند و در اینترنت هم وجود دارند، اما همین شد مسأله PMD.
بعد مسأله PMD چگونه حل شد؟ زمانی که تصمیم سیاسی گرفته شد، موضوع حل شد. البته راه حلهای فنی هم وجود داشت و استفاده شد. مثلاً آنها دسترسی به پارچین را میخواستند. تفاهم کردیم که بازرس به آنجا نرود و خود آقای آمانو به عنوان بازدیدکننده به آنجا برود نه برای بازرسی. از آنجا نمونه میخواستند. گفتیم خودمان نمونه میگیریم. میخواهم بگویم که یک دستورالعمل تعریف کردیم که هم استانداردهای آژانس در آن رعایت شد و هم ملاحظات ما درنظر گرفته شد و به این صورت PMD بسته شد.
وقتی مسألهای در آژانس مطرح میشود یا یابد resolve (برطرف) شود یا clarife (شفاف سازی) شود. ولی close (بسته) شد و وقتی بسته شود، مفهوم آن برطرف شدن یا روشن شدن مسأله نیست؛ برای همین دوباره این مسائل را به روشهای دیگری مطرح کردند و در حال زنده کردن نکاتی از آن جنس هستند. وضعیت فعلی ما هم اینگونه است. موضوع سه مکان مورد ادعا یا موضوعات جدید را باز کردهاند که میتوانست هر کدام زمینه اتفاقات خیلی بزرگ باشد. نه به این دلیل که موضوع بزرگی هستند، بلکه به دلیل آن نوع گزارشی که ارائه شد. الان حتی برخی رسانههای ما از غنیسازی ۸۴ درصد مینویسند. هرچه میگوییم غنیسازی ۸۴ درصدی نشده و صرفاً ذرات ۸۴ درصدی یافت شده است، باز هم تکرار میکنند. شما اگر عسل را هم تجزیه کنید داخل آن بلورهای نمک پیدا میشود. موضوع ذرات ۸۴ درصدی هم شبیه به این است، اینجا ذراتی دیده شد، اولین بار هم نبود، حداقل ۷ مورد دیگر هم داشتیم. زمانی که غنیسازی ۵ درصد میکردیم ذرات ۱۷درصد دیده شد. زمان۲۰درصد غنیسازی، ذرات ۴۷ درصد هم دیده شد.
سیاسی شدن موضوع، حل مسائل با آژانس را سخت میکند
این موارد در مکاتبه با آژانس حل شد. این موضوع هم میتواند به راحتی حل شود اما وقتی افراد دیگری وارد موضوع میشوند، قضیه غیرعادی پیش میرود. شما نمیدانید نماینده اسرائیل چه هیاهویی میکرد. آقای آمانو درباره ذرات ۸۴ درصد توضیح داد و نمایندگان اروپا قانع شدند ولی نماینده اسرائیل رها نمیکرد، چون احساس کرده بود بهانهای برای فشار آوردن به ایران پیدا کرده است. همین فرد در تشکیلات آژانس، افرادی وابسته به خود دارد. در شورای امنیت هم همین موضوع وجود دارد. شما فکر نکنید که در دبیرخانه آنجا افراد مستقل و حرفهای نشستهاند، نه! اینها با کشور خودشان یا با سرویسها ارتباط دارند. این اتفاقات در عالم سیاست طبیعی است و میتوانند از این عوامل استفاده کنند.
پس اگر موضوع سیاسی شود، حل شدن آن سخت میشود؛ کما اینکه در داخل کشور هم وقتی موضوع سیاسیـ جناحی میشود، حلکردن آن سخت میشود. وقتی در سطح بینالملل سیاسی میشود، کار به مراتب سختتر است.
پس این موضوع از نظر ما فنی و سیاسی است، کلید آن هم فنی و سیاسی است. برای حل آن باید هر دو آماده باشند. از طرف مقابل هم باید اراده باشد.
خیلی از کشورها موضوعات پادمانی دارند و در پایان سال یک گزارش کلی در مورد آن منتشر میشود. ولی وقتی روی یک کشور متمرکز میشوند، موضوع فرق دارد، دنبال اهداف سیاسی هستند.
اما در ارتباط با افزایش ۵۰ درصدی بازرسیها بگویم: ما توافقی با آژانس کردیم که باتوجه به افزایش غلظت امری طبیعی است. غنیسازی ۶۰ درصد در فردو انجام دادیم که برای اولین بار اتفاق افتاد. از جهتی برای ما مهم است. ۶۰ درصد نطنز با ۶۰ درصد فردو خیلی متفاوت است، چون آنها درنظر میگیرند که آیا میتوانند به تأسیسات ضربه بزنند یا نه. در فردو ضربهپذیری کمتر است، پس برایشان مهمتر است.
در ترتیبات پادمانی آژانس، وقتی مواد اضافه میشود یا غلظت بالا میرود یا نوع آن تغییر میکند، نظارت بیشتر میشود. مثلاً به طور مثال، اگر جایی پلوتونیوم وجود داشته باشد بازرسی آژانس میتواند سه شیفته باشد؛ یعنی به صورت شبانهروزی میتوانند بازرسی کنند. اینها استانداردهای آژانس است.
اما مسألهای که اینجا پیش آمده این است: کشورهایی که دارای سلاح هستهای هستند عضو NPT نیستند و توافق پادمانی ندارند، از آن طرف کشورهای دیگر هم بیش از ۲۰درصد غنیسازی ندارند. پس غنیسازی ۶۰ درصد یک موضوع جدید است و برای این غلظت، پیشبینی قبلی بازرسی وجود نداشت که چقدر و چه میزان بازرسی انجام شود. پس برای حل این موضوع دو طرف باید مذاکراتی داشته باشند.
آژانس هم فرض را بر این میگذارد که کشور قصد انحراف از برنامه صلحآمیز دارد و میگوید باید برنامهای داشته باشم تا پیش از انحراف این موضوع را تشخیص بدهم. پس میگوید لازم است میزان بازرسی را بیشتر کنم و نوع بازرسی را تغییر دهم.
این موارد باید مورد بحث قرار بگیرند؛ زیرا از آن طرف، اقدامات آژانس نباید مانع فعالیتهای معمول تولید شود. باید نقطه مشترکی پیدا شود که نیازمند مذاکره است. ما هم مذاکره را خیلی صریح انجام دادیم. آژانس تا پیش از این هشت بازرسی از فردو داشت، توافق کردیم به ۱۱ بازرسی افزایش پیدا کند. البته ممکن است به این نتیجه برسیم که بازرسی کم شود و دوربین اضافه شود. برای مثال ژاپن عمده بازرسیهایش با دوربینهای آنلاین است. بعضی وقتها ممکن است آسیبهای بازرسی بیشتر از دوربین باشد. بازرس میآید و میبیند و اطلاعات تجاری و فنی را میدزدد. دزدی اطلاعات فنی الزاماً نیازمند نقشه و جزئیات نیست. بعضاً با یک نگاه ممکن است متوجه چیزی شود، چون افرادی که میآیند، افرادی فنی هستند. بخشی از حساسیتها برای رفت و آمد بازرس همین است.
یا مثلاً در برزیل هنوز آژانس، شکل و قواره سانتریفیوژهای این کشور را ندیده است. مقابل دستگاهها پارتیشن میگذارند و بازرس، ورودی و خروجی را بررسی میکند. چون بحث پادمانی حسابرسی مواد است. میپرسد این مقدار مواد وارد شده، به چه چیزی تبدیل شده و محاسبه میکند تا ورودی و خروجی منطبق باشد.
دستاوردسازیهای گروسی
آقای گروسی برای اینکه بگوید من دستاورد داشتم، اعلام کرد که ۵۰ درصد بازرسیها بیشتر شده است. از نظر ما اشکالی نداشت، او میخواست بگوید سفر کردم و دستاوردی داشتم، اما در داخل من مجبورم جوابگو باشم. چون در داخل دوباره مشکل برای ما ایجاد میکنند.
کار پادمانی کاری فنی ـ حقوقی است. نه آدم فنی مطلق و نه آدم حقوقی مطلق نمیتواند این کار را انجام دهد. حالا مواجه میشویم با موضوع غنیسازی ۶۰ درصد که آژانس بیش از این برایش برنامهای نداشته و میخواهد کاری کند که اگر روزی کشور دیگری هم سراغ ۶۰ درصد رفت بگوید این مقدار بازرسی باید وجود داشته باشد. آژانس دنبال افزایش بازرسی است و ما دنبال کاهش آن.
در مورد ذرات ۸۴ درصد فقط یک جمله در پایان گزارش آورده شده است. به نظرم آقای گروسی میخواست بگوید که من چقدر کارم را درست انجام دادهام که یک ذره ۸۴ درصد را هم توانستم پیدا کنم. در واقع میخواهد به کشورهای غربی بگوید که چشمانم باز است. این به ما هم ضرر نمیزند چون ما هیچ اقدام خلافی نداریم ولی از آن طرف عدهای آن ۸۴ درصد را بوق میکنند. البته معتقدم بعضیها واقعا نمیفهمند.
آژانس هم به نعل میزند و هم به میخ. از آن طرف چیزی مینویسد که آنها خوششان بیاید، اینجا حرفی میزند که ما رضایت داشته باشیم. به هر حال عاداتی است که آژانس دارد. بحث بودجه آژانس هم مطرح است. گزارش داده ۹ میلیون دلار نیاز دارم. آمریکا هم هزینه آژانس را میدهد و آژانس هم باید جوری بنویسد که آنها راضی باشند.
آقای بهشتیپور استدلالهای خوبی در مورد سفر گروسی داشت. به هر حال سفری در راستای همکاریهای بیشتر بود و به سمت حل مسائل حرکت کردیم. حل موضوعات به صورت فرآیند است و با این سفر در این فرآیند ما یک قدم به جلو رفتیم ولی به نظرم نسبت به آینده همکاری نباید خیلی خوشبین و نباید خیلی بدبین باشیم. اگر بخش سیاسی هم یک قدم پیش برود، به حل موضوع کمک میشود.
در مورد سه مکان مورد ادعا من با آقای آمانو صحبت کردم و گفتم در زمان آقای دکتر صالحی، بیانیهای صادر شد که سه بند داشت و در یکی از آن بندها شما گفتید که همه اسناد را بررسی کردهاید و دیگر سندی ندارید و از این پس فقط دسترسی میخواهید. قرار بود دسترسی به آباده و ورامین برای انجام کار پادمانی باشد. ما اجازه دسترسی دادیم و شما قرار بود درباره تریس مواد سوال کنید. اینجا اورانیوم ۲۳۶ پیدا شده که از بازفراوری میآید. بازفراوری هم تأسیسات بسیار عظیمی نیاز دارد که ما نداریم. خب مشخص است تریس این مواد ایران نیست، پس چرا آنقدر روی آن مانور میدهید؟
اورانیوم ۲۳۶ در هر بیمارستان و معدنی بروید پیدا میشود، آنجا هم که پیدا شده معدن بود. یک شرکت از شوروی ۵۰ سال آنجا معدنکاوی میکرد و ۱۰ سال پیش از انقلاب هم کارش تمام شد. این ممکن است تریس آن معدن باشد. میگویند ما از آن کشور پرسیدهایم و تأیید نکرده است. از چه کسی پرسیدهاید؟ شوروی که ۱۰ کشور شده است. از روسیه پرسیدهاید و آن هم گفته تأیید نمیکنم. حتی نیازی نبود بپرسید. موادی که ما بتوانیم غنی کنیم آنجا نبود پس چرا پرونده را نمیبندید؟ اورانیوم ۲۳۶ در طبیعت وجود ندارد و تأسیسات غنیسازی آن را نداریم، این اورانیوم از کشورهایی آمده که صاحب سلاح هستهای هستند.
یک سری لوازم در بازار و دانشگاه وجود دارد که از اورانیوم ۲۳۶ ساخت شده است. از آنجا که چگالی بالایی دارد، برای حمل داروهای رادیویی از آن استفاده میشود تا پرتو از آن عبور نکند. رادیوداروها عموماً محفظه اورانیوم ۲۳۶ دارند. این ماده استفادههای گستردهای هم در صنعت دارد؛ در معدن در چاه نفت و … از این نوع اورانیوم استفاده میشود.
در مورد ورامین هم ممکن است موضوع به شورهای برگردد که آنجا تولید میشد. مباحث فنی زیادی در اینباره داریم، ولی هر چیز هم که باشد خطری ندارد که آژانس بخواهد روی آن متمرکز شود.
شما روند گزارشهای آژانس را ببینید. گزارش اول گفته فلان جا «احتمالاً» فلان ماده وجود داشته و در گزارش بعدی گفته آنجا فلان ماده وجود داشت. از کجا این را نوشتند؟ این موارد به لحاظ فنی جواب دارد، به شرطی که طرف مقابل بخواهد موضوع فنی حل شود. نمیخواهم بگویم آژانس کاملاً سیاسی است، ولی اینگونه هم نیست که کاملاً مستقل باشند.
خدادی: آقای بهشتیپور نزدیک شدن به مسیر همکاری با آژانس چه تأثیری میتواند روی احیای برجام داشته باشد؟
بهشتیپور: اول این توضیح را بدهم که معتقدم آژانس هم سیاسی است، هم فنی، هم حقوقی، هم امنیتی. به هیچوجه این ذهنیت را ندارم که آژانس سیاسی نیست. اما بحثم راه حل ماجراست، راه رسیدن به حل آن سه سؤال آژانس. آقای کمالوندی توضیح داد که هر دو مسیر فنی و سیاسی مدنظر است و غیر از این هم نمیتواند باشد.
سؤال آقای خدادی، سؤال مهمی است. به نظرم این موضوع بهانه است، زیرا اگر درباره هر کشور دیگری بود، ظرف یکی دو هفته مسأله را حل میکردند و کنار میگذاشتند. زمان موضوع مربوط به سال ۲۰۰۳ است، در مکان مورد نظر هم هیچ فعالیت وجود ندارد، اصلاً آثاری وجود ندارد به جز ذراتی که ادعا شده است.
بنابراین اگر این موضوع حل شود، به نظرم گرهی بزرگ از مذاکرات ما با ۱+۵ یا ۱+۴ باز میشود. برای اینکه این یک بهانه است. فکر میکنم ارزیابی آمریکاییها این بود که اعتراضات داخلی موجب خواهد شد که در ایران تغییر رژیم اتفاق بیفتد یا منجر به تغییر رفتار ایران شود. امیدوار بودند ولی نشد. حالا که نشد و اگر بهانه مطرح شده در آژانس نیز حل شود، بهتر میتوانند پای مذاکره بیایند.
خلاصه حرفم این است که با حل شدن این موضوع گره بزرگی باز میشود. برخی فکر میکنند اگر این بهانه برطرف شود، موضوع کاملاً حل میشود. به نظرم اینطور نیست. باز بهانه جدیدی ممکن است پیدا کنند. اما حرفم این است که سرشاخ شدن با نهاد بینالمللی تدبیر نیست.
ما اگر میگوییم فعالیتهای ما صلحآمیز است، ناچاریم با این نهاد همکاریکنیم؛ زیرا این تنها نهاد در دنیا برای موضوع هستهای است. در این نهاد زور، لابیگری و فساد هم وجود دارد، اما بالاخره امر واقع است و باید با آن کار کنیم. بنابراین فکر میکنم اگر بتوانیم جواب این سه سؤال را به آژانس بدهیم گره مذاکرات باز خواهد شد و شاهد از سرگیری مذاکرات خواهیم بود.