رصدخبر | اندیشکده اقتصادی بورس و بازار در تحلیلی به قلم اسفندیار باتمانقلیچ مزایای اقتصادی توافق ایران و آمریکا را برشمرده و مینویسد که چنین توافقی برای دونالد ترامپ، طلایی خواهد بود.
برگردان فارسی تحلیل اسفندیار باتمانقلیچ مؤسس و مدیر عامل اندیشکده اقتصادی بورس و بازار را میخوانید.
بیانیهای که عمان پس از آخرین دور مذاکرات هستهای بین ایالات متحده و ایران در رم منتشر کرد، که روز شنبه به پایان رسید، حاوی نکتهای قابلتوجه است. در این بیانیه آمده است که عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه ترامپ، قصد دارند «توافقی منصفانه، پایدار و الزامآور را نهایی کنند که تضمین کند ایران کاملاً عاری از تسلیحات هستهای و تحریمها باشد.» این جمله به این دلیل برجسته است که نشان میدهد آمریکا در نظر دارد تحریمهای اولیه و ثانویه را لغو کند، چیزی که فراتر از تخفیف تحریمهای ارائهشده در برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) است.
آیا این فقط یک اشتباه نگارشی از سوی میانجیگران معمولاً دقیق عمانی است؟ خیر، والاستریت ژورنال گزارش داده که ایران به ترامپ پیشنهاد برگزاری یک دیدار سطح بالا در واشنگتن را داده است، در صورتی که توافقی حاصل شود؛ امری که تصور آن دشوار است اگر ایران پس از اجرای توافق همچنان تحت محاصره اقتصادی مؤثر آمریکا باقی بماند.
مقامات ایرانی قطعاً از مزایای اقتصادی احتمالی یک توافق هستهای جدید برای آمریکا سخن گفتهاند. وقتی عراقچی در مقالهای اخیر ایران را «فرصتی یک تریلیون دلاری» توصیف کرد، یک سرمایهگذار را در ذهن داشت: دونالد ترامپ. با پیشرفت مذاکرات هستهای بین آمریکا و ایران، مقامات ایرانی مشتاق بودهاند که روشن کنند توافق بر سر یک قرارداد هستهای جدید، که حداقل نیازمند لغو تحریمهای ثانویه علیه ایران از سوی آمریکا باشد، نهتنها برای اقتصاد ایران بلکه برای اقتصاد آمریکا نیز سودآور خواهد بود. برای تأکید بر این نکته، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، حتی اعلام کرد که رهبر انقلاب، «مخالفتی» با سرمایهگذاری آمریکایی در ایران ندارد- تلاشی برای ایجاد فضایی مثبت پیش از اولین دور مذاکرات غیرمستقیم بین عراقچی و ویتکاف در مسقط.
مقامات ایرانی دریافتهاند که ترامپ بیش از غنیسازی در ایران به غنیسازی آمریکا اهمیت میدهد
هنوز مشخص نیست که آیا دولت ترامپ قادر به دستیابی به توافقی عملی با ایران خواهد بود یا خیر. موضع دولت در مورد مسائل کلیدی، مانند توانایی ایران برای حفظ غنیسازی اورانیوم، مبهم است و اعتماد متقابل بین دو طرف به شدت پایین است. اگر مذاکرات بخواهد موفق شود، باید فرمولی برد-برد پیدا کنند- از اینرو تأکید ایران بر این است که هر توافق جدیدی نهتنها یک توافق هستهای، بلکه یک معامله تجاری نیز باشد. رهبران ایرانی اقدامات اخیر ترامپ- استفاده تهاجمی او از تعرفهها، تحمیل توافق مواد معدنی حیاتی بر اوکراین- را زیر نظر داشتهاند و هوشمندانه نتیجه گرفتهاند که ترامپ بیش از غنیسازی ایران، به غنیسازی آمریکا اهمیت میدهد.
آیا ایران واقعاً برای کسبوکارهای آمریکایی باز است؟ پاسخ مثبت است، بهویژه اگر سیاستگذاران ایرانی و آمریکایی احیای روابط اقتصادی دوجانبه را در کنار احیای توافق هستهای در اولویت قرار دهند. لغو تحریمهای اولیه تأثیر چشمگیری بر روابط اقتصادی آمریکا و ایران خواهد داشت. اما حتی اگر این تحریمها پابرجا بمانند، راههایی وجود دارد که آمریکا و ایران میتوانند روابط اقتصادی دوجانبه خود را ساختاردهی کنند و کانالهای جدیدی برای تجارت و سرمایهگذاری باز کنند.
اوج روابط اقتصادی آمریکا و ایران به دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بازمیگردد. شرکتهای آمریکایی مانند جنرال الکتریک، جنرال موتورز و دوپونت نقش محوری در صنعتیسازی ایران ایفا کردند و به بخشهای نفت و تولید ایران کمک کردند تا به جایگاه جهانی برسند. برندهای مصرفی مانند ژیلت، کولگیت و کوکاکولا در میان خانوادههای ایرانی محبوب بودند.
انقلاب اسلامی به خروج کسبوکارهای آمریکایی از ایران منجر نشد
انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ به روابط دیپلماتیک بین ایالات متحده و ایران پایان داد. در آن سال، آمریکا برای اولین بار تحریمهایی را علیه اقتصاد ایران اعمال کرد. نیویورک تایمز گزارشی با عنوان «جشن ایرانی برای کسبوکارهای آمریکایی به پایان رسید» منتشر کرد که به خروج شرکتهای آمریکایی از ایران اشاره داشت.
اما تغییر در جهتگیری ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک ایران، یک واقعیت اقتصادی اساسی را تغییر نداد – دهه ۱۹۹۰ دورهای از تکقطبی بود و تجارت با بزرگترین اقتصاد جهان منطقی به نظر میرسید. هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور وقت ایران، تلاش کرد روابط اقتصادی با ایالات متحده را احیا کند و معتقد بود که سطوح بالاتر تجارت و سرمایهگذاری به بهبود روابط بین دو کشور کمک خواهد کرد. او اولین قرارداد توسعه میدان نفتی پس از انقلاب را به شرکت کونوکوفیلیپس پیشنهاد داد و در برابر مخالفتهای داخلی ایستاد. اما این قرارداد توسط دولت کلینتون متوقف شد که متعاقباً تحریمهای آمریکا علیه ایران را تشدید کرد. این ماجرا هشداری زودهنگام بود که تندروهای اصلی که میتوانند دیپلماسی را خنثی کنند، در واشنگتن هستند، نه تهران.
شرکتهای آمریکایی در اوایل دهه ۲۰۰۰ حضور محدودی در ایران داشتند، در حالی که شرکتهای اروپایی به شرکای ترجیحی ایران تبدیل شدند. اروپاییها سرمایهگذاریهای مشترک و شرکتهای کاملاً متعلق به خود را در ایران تأسیس کردند و تجارت پررونقی داشتند. شرکت نفتی فرانسوی توتال قرارداد پیشنهادی به کونوکوفیلیپس را بر عهده گرفت. خودروسازان فرانسوی و آلمانی صنعت خودروسازی ایران را بازسازی کردند و آن را به یکی از بزرگترین صنایع جهان تبدیل کردند. برندهای اروپایی در سوپرمارکتها به سرعت فروخته میشدند، در حالی که قدرت خرید خانوارهای ایرانی پس از ۱۶ سال رشد اقتصادی مداوم بهبود یافت.
اقتصاد ایران در سال ۲۰۱۲ با تشدید تحریمهای بینالمللی با مانعی مواجه شد – اقداماتی که به بسته بیسابقه تحریمهای مالی باراک اوباما در ابتدای آن سال وابسته بود. مذاکرات هستهای بعدی بر احیای روابط تجاری و سرمایهگذاری ایران با اروپا متمرکز بود، اما دولت اوباما درک کرد که امکان افزایش تجارت بین آمریکا و ایران میتواند پایگاههای گستردهتری در واشنگتن در حمایت از برجام ایجاد کند.
مسیرهایی که برجام برای کسبوکارهای آمریکایی مایل به سرمایهگذاری در ایران باز کرد
اگرچه تحریمهای اولیه پس از اجرای توافق پابرجا ماندند، اما برجام سه مسیر را برای کسبوکارهای آمریکایی که مایل به استفاده از فرصتهای ایران بودند، باز کرد.اول، برخی شرکتهای آمریکایی توانستند از دفتر کنترل داراییهای خارجی (OFAC) در وزارت خزانهداری مجوزهای خاص دریافت کنند که امکان انجام معاملاتی را که در غیر این صورت توسط تحریمهای اولیه یا ثانویه مسدود میشد، فراهم میکرد. از جمله قراردادهای مجوزدار، قراردادهای حدود ۲۰ میلیارد دلاری بوئینگ برای فروش هواپیماهای تجاری به شرکتهای هواپیمایی ایرانی بود که به نمادی از پتانسیل گستردهتر توافق هستهای تبدیل شد.
بسیاری از شرکتهای آمریکایی از مجوز عمومی H استفاده کردند که مقرر میکرد شرکتهای تابعه غیرآمریکایی شرکتهای آمریکایی میتوانند به طور گسترده با اقتصاد ایران تعامل داشته باشند. برای مثال، شرکت پراکتر اند گمبل، که عملیات ایران خود را از طریق شرکت تابعه سوئیسی خود اداره میکرد، به سرعت وارد بازار ایران شد و به طور قابلاعتمادی بیش از ۱۰۰ میلیون دلار درآمد سالانه ایجاد کرد. شرکتهای فناوری آمریکایی از مجوز مشابهی به نام مجوز عمومی D-1 برای صادرات خدمات دیجیتال به کاربران ایرانی استفاده کردند.
در نهایت، شرکتهای آمریکایی حتی توانستند بدون نیاز به رژیم مجوزدهی، به طور مستقیم به ایران صادرات داشته باشند، اگر فروش آنها با معافیتهای طولانیمدت برای تجارت بشردوستانه سازگار بود. شرکتهای تجهیزات پزشکی مانند GE Healthcare و Baxter فروشهای چشمگیری به بیمارستانهای ایرانی داشتند. غولهای دارویی مانند الی لیلی و فایزر نیز فروش خود را افزایش دادند و از باز شدن کانالهای مالی و لجستیکی استفاده کردند. غولهای کالایی آمریکا مانند کارگیل و بانج گندم، شکر و سویا را به خریداران ایرانی فروختند، از جمله محصولاتی که در مزارع آمریکایی کشت شده بودند.
خروج از برجام به لغو میلیاردها دلار قرارداد منجر شد
به طور خلاصه، شرکتهای آمریکایی تا همین هشت سال پیش در حال نفوذ به بازار ایران بودند. تصمیم یکجانبه رئیسجمهور ترامپ برای خروج از توافق هستهای ایران و بازگرداندن تحریمهای ثانویه بود که به این روابط اقتصادی تجدیدشده پایان داد و منجر به لغو میلیاردها دلار قرارداد شد.
بلافاصله پس از انتخاب ترامپ، بوئینگ شروع به لابی با دولت کرد تا از خروج از برجام – که ترامپ در کارزار انتخاباتی خود وعده داده بود – خودداری کند. این شرکت هواپیماسازی استدلال کرد که قراردادهای عظیم ایران از «دهها هزار شغل آمریکایی» حمایت میکند و سعی کرد به علاقه ترامپ به احیای صنعت آمریکا جلب توجه کند. این درخواستها نتیجه نداد. اما به راحتی میتوان تصور کرد که ترامپ اکنون مزایای یک قرارداد بزرگ بوئینگ را درک کند، با توجه به اینکه این غول صنعت آمریکا درخشش خود را از دست داده است. تقاضا برای هواپیما در ایران همچنین میتواند تأثیر جنگ تجاری جدید ترامپ با چین بر بوئینگ را جبران کند. اوایل این هفته، چین خرید هواپیماهای آمریکایی را ممنوع کرد و صدها سفارش بوئینگ را در معرض خطر قرار داد.
روابط ایران و آمریکا پس از لغو توافق توسط ترامپ افت کرد
تجربه برجام نشان میدهد که هیچ منعی در ایران برای تجارت با شرکتهای آمریکایی وجود نداشت. در واقع، روابط با آمریکا پس از لغو توافق هستهای توسط ترامپ به شدت افت کرد، اما برخی ارتباطات اقتصادی مستقیم همچنان باقی ماند. ایران برای بسیاری از کشاورزان سویای آمریکایی که در جریان اولین جنگ تجاری ترامپ با چین ضربه خوردند، خط نجاتی ارائه داد. وقتی چین در تلافی، واردات سویای آمریکایی را متوقف کرد و قیمتها سقوط کرد، بانج با تحویل چندین محموله سویای کشتشده در آمریکا به ایران وارد عمل شد، حتی در حالی که ترامپ تحریمهای ثانویه را بازگرداند.
واضح است که یک توافق هستهای جدید میتواند روابط اقتصادی آمریکا و ایران را احیا کند. اما بازگشت تجارت و سرمایهگذاری احتمالاً محدود خواهد بود، مگر اینکه تلاشی هماهنگ از سوی دولتهای آمریکا و ایران برای تبدیل روابط اقتصادی عمیقتر به یکی از پایههای توافق جدید صورت گیرد – بهویژه اگر تحریمهای اولیه پابرجا بمانند. اکثر شرکتهای آمریکایی نسبت به ورود به بازار ایران محتاط خواهند بود، با توجه به نگرانیهای ذاتی که هر توافقی بین دو کشور ممکن است فروپاشی کند و باعث شود ترامپ بار دیگر تحریمها را بازگرداند. شرکتها همچنین در مواجهه با اقتصاد جهانی پرنوسان به طور فزایندهای ریسکگریز شدهاند. واگذاری تحقق فرصتهای اقتصادی توافق هستهای صرفاً به بخش خصوصی، استراتژیای که در سال ۲۰۱۶ اتخاذ شد، بعید است کارساز باشد. تجارت دوجانبه ممکن است از سطح پایین خود افزایش یابد، اما سرمایهگذاری به دلیل برداشتهای ریسک محقق نخواهد شد، به این معنی که انگیزههای مشترکی برای پیوند دادن آمریکا و ایران به یکدیگر وجود نخواهد داشت. به یک برنامه ساختاریافتهتر برای همکاری نیاز است.
مذاکرهکنندگان ایرانی تضمین میخواهند
مذاکرهکنندگان ایرانی به دنبال همکاری سازمانیافته هستند، اگرچه چشمانداز آنها تا حدی نامشخص باقی مانده است. با تکرار خواستهای از مذاکرات انجامشده با دولت بایدن، مذاکرهکنندگان ایرانی همچنان به دنبال نوعی «تضمین» هستند که اطمینان دهد آمریکا نمیتواند به راحتی و بدون هزینه از توافق هستهای خارج شود، در حالی که ایران به تعهدات خود پایبند است. تضمینهای سیاسی و حقوقی وزن کمی خواهند داشت. اما همکاری اقتصادی عمیقتر آمریکا و ایران میتواند به عنوان نوعی «تضمین فنی» عمل کند که اعتبار تعهدات بلندمدت مندرج در هر توافق هستهای جدید را افزایش میدهد.
چرخش ترامپ به سوی سیاست اقتصادی کاملاً «اول آمریکا» ممکن است در واقع به ایران کمک کند تا فرمولی برد-برد برای همکاری اقتصادی پیدا کند که فراتر از خرید بیشتر کالاهای مصرفی آمریکایی، محصولات دارویی و کالاهای کشاورزی باشد. همانطور که اقتصاددان جواد صالحیاصفهانی اخیراً در بررسی دادههای سرمایهگذاری توضیح داده است، ایران به شدت نیاز به نوسازی سرمایه خود و معکوس کردن یک دهه پسرفت فناوری دارد. در همین حال، آمریکا در تلاش است تا تولید داخلی کالاهای سرمایهای را احیا کند. این منافع به خوبی با هم همراستا هستند.
تعهدات اقتصادی مرتبط با هر توافق هستهای جدید آمریکا و ایران باید به گونهای ساختاردهی شود که به غولهای صنعتی ایران امکان خرید عمده کالاهای سرمایهای ساخت آمریکا – ماشینآلات، تجهیزات، هواپیماها و وسایل نقلیه – را بدهد.
سرمایه ایران عمدتا اروپایی است اما طراحی ماشینآلات آمریکایی مانده است
سرمایه ایران عمدتاً اروپایی است و حدود ۲۰ سال پیش، زمانی که شرکتهای اروپایی سرمایهگذاریهای عمدهای در این کشور انجام میدادند، نصب شده است. اما بخش قابلتوجهی از این ماشینآلات همچنان منشأ یا طراحی آمریکایی دارند – انعکاسی از این واقعیت که بخشهای بزرگی از صنایع ایران از دهه ۱۹۷۰ بهروزرسانی نشدهاند. بسیاری از توربینهایی که در نیروگاههای ایران میچرخند و لوکوموتیوهای دیزلی که روی ریلهای ایران حرکت میکنند، بر اساس طراحیهای جنرال الکتریک هستند. بسیاری از سرمتههای حفاری که برای حفر چاههای نفت استفاده میشوند، مشتقات طراحیهای شلمبرژه هستند – شرکت تگزاسی که شرکت تابعه سابق ایران آن همچنان وجود دارد. یک شرکت تابعه سابق آمریکایی دیگر، شرکت تولید کمباین ایران، زمانی «ایران جان دیر» نامیده میشد. این شرکت همچنان تراکتورها و کمباینهای سبز و زرد علامتدار تولید میکند – با استفاده از طراحیهای آمریکایی از ۵۰ سال پیش. مهندسان آمریکایی فناوریهای آشنایی را در کارخانههای صنعتی ایران پیدا خواهند کرد. نوسازی و ارتقای این تأسیسات ساده خواهد بود، بهویژه با توجه به توانایی فوقالعاده مهندسان و تکنسینهای صنعتی ایرانی که شرکای مشتاقی خواهند بود.
نکته مهم، بخش بسیار کوچکی از سرمایه ایران چینی است. صادرات کالاهای سرمایهای چین به ایران در سال ۲۰۲۳ به ۶ میلیارد دلار رسید. اما این همان سطحی است که در سال ۲۰۱۷، آخرین سالی که ایران از تخفیف تحریمها برخوردار بود، به دست آمد. در همین حال، سرمایهگذاری چین در ایران تحت تحریمها راکد شده و از سال ۲۰۱۴ به سطح ثابتی رسیده است. هیچ سرمایهگذاری تولیدی عمده چینی در این کشور وجود ندارد و ایران نتوانسته است شرکای صنعتی اروپایی خود را با شرکای چینی جایگزین کند. این موضوع بازاری منحصربهفرد و باز برای صادرکنندگان آمریکایی ایجاد میکند- شاید آخرین اقتصاد بزرگ جهان که در آن آمریکا میتواند به طور معقولی از چین به عنوان یک شریک صنعتی پیشی بگیرد.
آمریکا و ایران باید با جاهطلبی به گستره روابط اقتصادی خود فکر کنند
با توجه به منافع همراستای سیاستهای صنعتی دو کشور، آمریکا و ایران باید با جاهطلبی به گستره روابط اقتصادی خود فکر کنند. شرکتهای ایرانی مشتریان مشتاقی برای ماشینآلات و تجهیزات جدید خواهند بود. نکته مهم، این نوع تجارت ایران را به آمریکا وابسته نمیکند. بلکه قدرت و انعطافپذیری بخش صنعتی ایران را بازمیگرداند. وقتی کالاهای سرمایهای نصب شوند، میتوانند برای دههها دوام بیاورند – نوعی تضمین که منافع توافق آمریکا و ایران پایدار خواهد بود.
در نهایت، خرید تجهیزات آمریکایی توسط ایران باید توسط بانکهای آمریکایی تأمین مالی شود. این امر احتمال حل مشکلات مالی مرتبط با تخفیف تحریمهای برجام را افزایش میدهد. اگر بانکهای آمریکایی به دستور ترامپ با ایران تجارت کنند، بانکهای جهانی نیز دنبالهرو خواهند بود. قابلتوجه است که تلاشهای ترامپ برای احیای بانک صادرات-واردات میتواند به صادرکنندگان آمریکایی دسترسی به اعتبار صادراتی، بیمه و تضمینهای حیاتی بدهد.
طلایی که توافق تازه برای ترامپ به ارمغان میآورد
ترامپ عاشق طلاست. اگر او در مورد ایران عملگرا و متمرکز باقی بماند، میتواند به چند طریق به طلا دست یابد. او میتواند توافقی هستهای را شکل دهد که توماس پیکرینگ زمانی آن را «استاندارد طلایی برای توافقهای منع اشاعه» نامید، و بار دیگر ایران را تحت سختگیرانهترین رژیم راستیآزمایی آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار دهد. او میتواند میلیاردها دلار درآمد صادراتی برای آمریکا کسب کند – و با توجه به اینکه بعید است آمریکا نفت زیادی از ایران وارد کند – تراز تجاری مثبتی با کشوری ایجاد کند که در آستانه بازگشت به جایگاه یکی از بیست اقتصاد بزرگ جهان است. در نهایت، اگر ترامپ جاهطلب باشد و اگر مقامات ایران شجاع باشند، او میتواند سرانجام مدال طلایی را که همیشه میخواسته کسب کند – جایزه نوبل.