وزارت امور خارجه روز دوشنبه آخرین گزارش اجرای برجام را به مجلس داد، گزارشی در ۲۶۲ صفحه همراه با اسنادی که برخی از آنها برای نخستین بار از زمان تصویب و اجرای توافق هسته ای منتشر می شدند.
بخش نهایی این گزارش ، توصیه هایی تیم کنونی مجری برجام به تیم آینده است، برآیندی از تجربه ” شش سال کوشش نفسگیر ؛ هشت سال ناسزا شنیدن و خون دل خوردن و دم برنیاوردن” است و راهکاری به “برادران و خواهران تازه نفس و پرنشاط” در دولت آینده می دهد.
این بخش با عبارت “آخر دعوانا… ” شروع و با “حسبناالله و نعم الوکیل” تمام می شود.
بخش نهایی از آخرین گزارش اجرای برجام در زمان وزارت محمد جواد ظریف را می خوانیم:
و آخر دعوانا…
پس از دو سال مذاکره فشرده و طاقت فرسا برای دستیابی به یک توافق قابل قبول ، نیز شش سال کوشش نفس گیر برای حراست از حقوق ملت شریف ایران و جلوگیری از متلاشی شدن توافق همراه با هشت سال ناسزا شنیدن، خون خوردن و دم بر نیاوردن بر سر اتهاماتی ناروا، اینک در آستان واگذاری مسئولیت به برادران و خواهرانی تازه نفس و پرنشاط لازم است چند تجربه و نکته به عنوان جمع بندی صادقانه و مشورت مشفقانه تقدیم شود.
برجام حاصل کوشش عاشقانه برای رهانیدن ایران از دام امنیتی سازی آمریکا و تحریم های ظالمانه، در عین حفظ توان هسته ای با رعایت حداکثری خطوط قرمز در شرایطی دشوار بود؛ ولی همچون هر توافق دیگری حاصل مذاکره و داد و ستد بینالمللی است که در شرایطی خاص در سال ۱۳۹۲ ش، و به دنبال رای قاطع مردم به حل و فصل موضوع هسته ای بر اساس تعامل سازنده و عزتمند شکل گرفت.
هیچ توافقی برای هیچ یک از طرف های آن توافق بی نقص نیست. هر یک از طرف ها از بخش هایی از توافق ناراضی و ناخشنود است. این طبیعت هر توافقی است. لذا لازمه رسیدن به توافق درک این واقعیت است که بدون توجه به حداقل قابل قبولی ازنگرانی ها و مطالبات همه طرفها، امکان مصالحه وجود ندارد.
گرایش حداکثری تنها به مذاکرات فرسایشی و بی پایان می انجامد که تقریبا در تمامی شرایط ضرر و یا لااقل عدمالنفع آن برای کشور و مردم از منافع فرضی رسیدن – ناممکن – به توافق ایدهآل کمتر نیست.
تلاش هر یک از کنشگران برای پیروزی به هزینه شکست طرف مقابل – بازی با حاصل جمع صفر – به ناکامی دو طرف – بازی با حاصل جمع منفی – می انجامد، البته ممکن است ضرر همه طرف ها یکسان نباشد. در دنیای به هم پیوسته کنونی تنها در نظر داشتن منافع همه طرف ها – بازی با حاصل جمع مثبت – است که می تواند نتیجه مطلوب را به همراه داشته باشد.
به همین دلیل توافق نیازمند شهامت و ایثار و آمادگی برای هزینه از آبرو و رجحان بخشیدن منافع ملی به مصالح شخصی است. تفاهم – که لامحاله نیازمند نوعی مصالحه است – در هیچ فرهنگ و جامعه ای بدوا مطلوب و محبوب نیست.
قهرمانان تاریخی بیشتر جوامع انسانی، جنگآوران و مبارزان میدان نبرد بوده اند و نه کنشگران عرصه دیپلماسی، تفاهم و مصالحه. اما واقعیت آن است که دستاورد هرجنگی در پشت میز مذاکره نقد می شود و ناکامی های هر نبردی در مصاف دیپلماتیک تعدیل – و نه واژگون – می شوند.
منافع ملی و مصالح عالی مردم و کشور اقتضا می کند که سیاست خارجی صحنه دعوای سیاسی و جناحی داخلی نباشد و کارگزاران این حوزه مستظهر به پشتوانه اجماع ملی و همدلی و همراهی عمومی – البته همراه با نظارت و نقد مشفقانه – باشند.
نقد سازنده نیازمند ارائه پیشنهاد عملی و واقع بینانه است و نه صرفا خرده گیری ،حتی از نوع منصفانه.
ارائه راهکارهای پیشنهادی از سوی منتقدین از یک طرف می تواند با تضارب آرا به انتخاب گزینههای برتر و کارآمدتر بینجامد و از سوی دیگر امکان تبادل نظر واقعی همراه با پاسخگوسازی کارگزاران را فراهم کند.
همزمان باید پذیرفت که کارگزاران دیپلماسی و سیاست خارجی – از کارشناس، سفیر یا وزیر – تصمیمگیر نهایی نیستند و در همه جای دنیا مجری تصمیمات نهادهای بالادستی میباشند.
مصالح عالی هر کشور در یک حوزه خلاصه نمی شود و تصمیمگیر نهایی باید همه جنبهها در یک وضعیت را بسنجد.
یک دیپلمات یا یک مجری در میدان نمیتواند توقع داشته باشد که تصمیم نهایی را او بگیرد و یا حتی تصمیم نهایی مطابق سلیقه، نگرش و یا گزینه پیشنهادی اش باشد. البته باید در ارائه نظر کارشناسی صادقانه و شجاعانه نظراتش را بیان دارد؛ اما به هنگام عمل بهترین و بیشترین کوشش بر اجرای بهینه و تمام عیار تصمیمات ملی – هر چند مغایر پیشنهاد خود یا سازمان باشد – را به کار بسته و از همان سیاست جانانه دفاع کند.
هر سیاستی نقاط قوت و ضعف دارد. مخالفان یک سیاست ضمن اظهار نظر و نقد سازنده ، نباید اجرای سیاست اتخاذ شده را مختل کنند.
مانع تراشی مخالفان در اجرای سیاست های متخده نه تنها باعث اصلاح آن سیاست نمی شود، بلکه موافقان سیاست را به سرسختی می کشاند، مانع دستیابی به حداقل منافع ناشی از آن سیاست می شود و همراه بهانه ای به دست طرفداران سیاست برای مخالفت با ارزیابی های دقیق و بازنگری ضروری می دهد: که اگر سنگ اندازی ها نبود موفقیت حاصل می شد.
اگر در مورد ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به یک اجماع ملی رسیده بودیم و از یک سو با خوش خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکت های غربی از خود نرنجانده بودیم و از سوی دیگر از همه امکانات برجام برای ایجاد منافع اساسی اقتصادی برای همه کنشگران – به شمول شعبات خارجی شرکت های آمریکایی – بهره برده بودیم، هم دوستانمان سرخورده نمی شدند و در دوران سختی رهایمان نمی کردند و هم ترامپ برای فشار حداکثری با مانع جدی سرمایهداران جهانی – از جمله در داخل آمریکا – مواجه میشد. فقط نیاز بود همدل و همصدا از همه امکانات برای اجرای بهینه سیاست کشور در پذیرش برجام استفاده می کردیم.
اکنون بهترین زمان برای ایجاد این همدلی و هم صدایی است. موفقیت در مذاکرات اخیر وین و شکست نهایی سیاست فشار حداکثری با بازگشت آمریکا به تعهدات برجامی می تواند در فضای جدید سرای سیاست کشور، زمینهای برای بهترین بهرهبرداری از تمامی ظرفیت های برجام فراهم نموده، با اصالت دادن به روابط با همه شرکا و ایجاد توازن در روابط اقتصادی خارجی – و صد البته با تکیه بر اقتصاد مقاومتی مبتنی بر درونزایی و برونگرایی – رشد و شکوفایی بی نظیری را برای کشور و نسل های بعدی به ارمغان آورد.
برنامه ۲۵ ساله با چین، روابط راهبردی با روسیه، سیاست همسایگی و اولویت همسایگان ، و استفاده حداکثری از تعهدات کشورهای غربی در برجام بستر مناسبی برای چنین آینده است.
حسبناالله و نعم الوکیل