رصد خبر | اواخر مهرماه سال جاری و در آستانه ۸۰ سالگی اجرای نخست «ای ایران» در واکنش به برداشتها و روایتهای کذبی که درباره سروده شدن این اثر گفته میشود، متنی مبنی بر پیگیری حقوق مادی و معنوی این اثر به نمایندگی از خانواده «حسین گلگلاب» که شاعر «ای ایران» است، منتشر شد.
این متن را هومن ظریف، پژوهشگر و مستندساز نوشته بود و در آن از عملکرد منفعلانه مسوولان و همچنین اعطای مجوز برای اجرای دو نمایش که در آن به تاریخچه ساخت سرود «ای ایران» نیز اشاره شده، انتقاد کرده بود. ظریف در بخشی از متنش نوشته بود که نویسنده و کارگردان نمایش «قصه ترانههای ماندگار» و کنسرت-نمایش «ترانههای شرقی» بنا به دلایلی مرتکب کاری غیرمستند شده و حقوق معنوی و مادی صاحب اثر را رعایت نکرده است.
۲۱ آبان سالروز درگذشت روحالله خالقی بود که «ای ایران» یکی از مشهورترین و مهمترین کارهای او است. در واقع نام خالقی و گلگلاب با این اثر گره خورده و جاودانه شده است. فرزندان این دو هنرمند از سروده و ساخته شدن ترانه «ای ایران» خصوصا در دو مستند «مرز پرگهر» و «گلگلاب به روایت هما» و نیز کتاب «مرز پرگهر» روایتهای دقیقی به دست دادهاند. توضیحات هما گلگلاب و هومن ظریف را درباره این مناقشه فرهنگی و البته حقوقی در گزارش «اعتماد» بخوانید.
اصرار بر تحریف اصل ماجرا برای چیست؟
هما گلگلاب به تاریخچه سروده شدن این ترانه اشاره و عنوان میکند: «شعر «ای ایران» را پدر در سال ۱۳۲۳ گفته و اصل ماجرا این بوده که وقتی پدر در سال ۱۳۲۰ حضور متفقین در ایران را میبیند، مثل هر فرد ایرانی ناراحت میشود و آن شعر را میسراید. ما با استاد خالقی سازنده این آهنگ، روابط خانوادگی نزدیکی داشتیم؛ طوری که به ایشان عمو میگفتیم. پدرم و ایشان با هم صحبت میکنند و با همکاری هم این آهنگ ساخته میشود. بعد از اینکه این آهنگ ساخته شده و چند بار ضبط میشود، در کل ایران مورد توجه قرار میگیرد و به نوعی به سرود ایران تبدیل میشود.»
او در ادامه درباره روایتهای اشتباه هم میگوید: «بعد از فوت پدر، آقای نواب صفا در مورد ماجرای ساخت این آهنگ میگوید که روزی آقای گلگلاب در خیابان راه میرفته که میبیند یک امریکایی یک کشیده به گوش یک بقال میزند. البته هر کس چیزی میگفت، کسی میگفت به گوش گلگلاب زده یکی میگفت به گوش بقال زده، دیگری میگفت به گوش سبزیفروش زده، یکی میگفت به گوش یک سرباز زده؛ بارها من در مصاحبه یا فیلم گفتهام که اصلا چنین چیزی نبوده است؛ بلکه این مساله یک عِرق ملی بوده که پدر و آقای خالقی داشتند و این آهنگ را ساختهاند. این روایتها همه حواشی هستند که گفتهاند و تعریف میکنند. حتی در زمان آقای احمدینژاد هم از آهنگ آن برای کار دیگری استفاده شد، در انتخابات هم استفاده شده و ما بارها اینها را گفتهایم که نباید این اتفاق بیفتد. در تلویزیون هم سریالی ساخته شده بود که فردی پاپیونزده را نشان میدهد که در گوشهای گریه میکند که یعنی آقای گلگلاب است! دوباره من به آقای هومن ظریف نامهای نوشتم و گفتم که آقای گلگلاب اصلا اینطور نبودهاند، بارها به ساخت و پرداخت شخصیت پدر و روایت سرودن این ترانه اعتراض کردیم و به این داستان کذب که میگفتند. اواخر که آقای ظریف کتاب پدر را با عنوان «مرز پرگهر» نوشتند، فردی به نام آقای جلالالدین دُری نمایشی را به روی صحنه بردند، در آن هم گلگلاب و خالقی را طوری نشان دادهاند که در کنار کوچه ویولن میزدند و گلدان به دست داشتند و گریه میکنند و چه و چه؛ در این باره باید بگویم که اولا اینها برای انجام این کار حتی اجازه نگرفتند و من نمیدانم که اداره ارشاد که مو را از ماست میکشد و بسیار حساسیت روی خیلی چیزها نشان میدهد، چرا در این مساله اینقدر ضعیف عمل میکند؛ البته شنیدهام که نمایش، فروش خیلی خوبی هم داشته که هر کسی میتواند از هنر خود استفاده کند ولی تحریف کردن روایت به هیچ عنوان درست نیست و کار بسیار بدی است. دوم اینکه اصرار بر تحریف این روایت به صورتهای گوناگون برای چیست؟»
او با گلهمندی از بیتوجهی مسوولان به خود به عنوان وارث پدرش میگوید: «چندی پیش هم این سرود در آثار ملی ثبت شد، بدون اینکه به من حتی کوچکترین اطلاعی بدهند یا دعوت کنند و بگویند که من هم بروم، چون به هر شکل و در حال حاضر من تنها وارث پدرم هستم و برادرانم هم فوت کردهاند یا از همین نمایشی که اجرا شده، اصلا خبر نداشتم و اگر آقای ظریف از دوستانش نشنیده بود، خبردار نمیشدم.»
طبیعتا وقتی سندی زنده وجود دارد یکی از ارجاعات تاریخی میتوانست فرزند گلگلاب باشد، اما دکتر هما گلگلاب تاکید میکند که از ساخت سریال و فیلم و نمایش و… بیخبر بوده. میگوید مشکل اصلیاش تحریف روایت و زیر سوال بردن واقعیت است؛ او ادامه میدهد: «من بارها در این باره مصاحبه داشتهام و در همه جا گفتهام، مرحوم گلنوش خالقی که دختر آقای خالقی هم بودند و فوت کردند هم این حرفها را زده و عنوان کرده که این روایتها دروغ است، اما همچنان متاسفانه این قصههای دروغین ساخته میشوند. متاسفانه باید بگویم که داستان سروده شدن ترانه «ای ایران» خیلی تحریف شده چندین بار هم بعضی از جاها حتی شعر آن را عوض کردهاند، بارها هم گفتهایم ولی بیفایده بوده است.»
آثاری که به تاریخ اشاره دارند، حساسند
در ادامه سراغ هومن ظریف رفتیم او نیز عنوان میکند: «نخست باید عرض کنم نفس اجرا و یادکرد از دکتر حسین گلگلاب که در سال ۶۳ در سکوت خبری درگذشت، کاملا ارزشمند است. نکته دیگر اینکه یک نمایشنامه در کتاب مرز پرگهر نوشته شده است که اتفاقا با آقای جواد انصافی در ابتدای دهه نود قرار بود روی صحنه ببریم، مضاف بر اینکه روایت مستند خالقی و گلگلاب خود، قابلیت دراماتیک دارد. اینکه کارگردان محترم این اثر هنری به بهانه اجرای دراماتیک برای خدشه بر روایت تاریخی متوسل شده کم لطفی است. مثلا ببینید خانواده گلگلاب و خالقی آنقدر با هم نزدیک بودند که هر دو خانواده نام «فرخ» را برای فرزندانشان برمیگزینند یا خود ماجرای ساخت اثری مارشگونه در گوشه دشتی یک دنیا جذابیت دارد، چون گوشه دشتی از متعلقات دستگاه شور، عموما از جانب موسیقیدانان به گوشهای غمگین و حزین مشهور است و طبیعتا خوب است که عزیزان اگر میخواهند از این روایت تاریخی اثری بسازند، به این واقعه به دیده آکادمیک و متعهد به تاریخ نگاه کنند. البته در کل دنیا برای وقایع تاریخی یک پدیده خاص چسبندگی روایت وجود دارد، من این عنوان را به کار میبرم. ناچارم بگویم که به صورت کلی در همه روایتهای تاریخی چیزی که توسط جامعه پذیرفته شده و متاسفانه پژوهشهای بعدی که میآید و روشنگرانه است، نمیتواند آن روایت کذب قبلی را محو کند. روایتی که ما مشخصا میخواهیم درباره آن صحبت کنیم درباره سُرایش سرود «ای ایران» و نوع اجرای آن است. شش سال بعد از فوت آقای گلگلاب، در زمانی که اینترنت نبود و بازار کتاب رونق داشت و دست خانواده ایشان از رسانه کوتاه بود دو عزیز در دو کتاب «قصه شمع» اثر روانشاد نواب صفا و کتاب «نقشی از روزگار» نوشته فرج سرکوهی گویا ترجیح دادند فرضیهای بسازند با این روایت که فردی امریکایی بوده که به یک سرباز ایرانی کشیده میزند و گلگلاب این صحنه را میبیند و تحت تاثیر قرار گرفته و این سرود را با خالقی میسازند، در حالی که اصلا چنین چیزی نیست و اگر ایران اشغال هم بوده توسط روسیه و انگلیس و امریکا اشغال شده بود. در واقع این روایت، خیالپردازانه و بنا بر مصلحت در دهه شصت منتشر شده و واقعیت ندارد، بارها هم گفته شده ولی همچنان از همین روایت کذب استفاده میکنند. روایت درست این است که استاد خالقی و استاد گلگلاب در برابر اِشغال متجاوزان پاسخ آهنگین دادند و در نهایت سرود «ای ایران» ساخته شد.»
او ادامه میدهد: «متاسفانه هیچ چیزی در سریالها و نمایشها و فیلمها رعایت نمیشود نه حق کپیرایت، نه روایت درست؛ هر کسی با هر خوانشی اثر خود را میسازد که غالبا سودجویانه هستند. این عدم تمکین بر متون گذشته نه فقط برای ای ایران، بلکه برای بسیاری از روایتهای مذهبی هم صادق است. اما من درباره مستندات ساخت و پرداخت این سرود عرض میکنم که ایران در آن زمان توسط روسیه (شوروی) و امریکا و انگلیس، اشغال شده بود و در نتیجه مردم از طریق جراید به ویژه روزنامه اطلاعات در سال ۱۳۲۰ از کلنل وزیری و شاگردانش، درخواست ساخت سرودی ملی و میهنی کرده بودند. این مساله بارها چه در کتاب مرز پرگهر چه توسط دکتر هما گلگلاب، عنوان شده ولی باز شاهدیم که متاسفانه روایتها مخدوش است.»
او با اشاره به ساخت نمایش «قصه ترانههای ماندگار» و کنسرت-نمایش «ترانههای شرقی» میگوید: «بیتوجهی گروه سازنده نمایش به مستندات تاریخی، نتایج تاسفباری را ایجاد میکند. صیانت از درستی روایتهای تاریخی، وظیفه هر انسان وطندوست است و نباید روایتهای حقیقی با افسانهسازی، بیاعتبار شوند.»
اما حواشی این نمایشها تا جایی ادامه یافت که در گزارشی خبرگزاری ایلنا نیز با سیدجلاالدین دری، نویسنده و کارگردان نمایش «ترانههای ماندگار»، گفتوگویی داشته و عنوان کرده که قرار نبوده بیوگرافی هنرمندان را روی صحنه ببرد او در مقابل، با دفاع از اثرش میگوید: «تمام حواشی ایجاد شده از ابتدای اجرای نمایش تا امروز یک دلیل دارد. چند سال پیش نمایشی را روی صحنه بردم که «ترانههای شرقی» نام داشت. پیش از اجرا قرار بود یکی از دوستان در اثر تار بنوازد و در ادامه نیز قرار شد به عنوان کسی که از موسیقی و آهنگسازی سردرمیآورد به پروژه کمک کند و در نهایت هم اسم ایشان به عنوان آهنگساز در پوستر و بروشور قید شد. اما وقتی با ایشان برای اجرای نمایش «ترانههای ماندگار» همکاری نکردیم، نسبت به اثر موضعگیری کرد.» دری در پاسخ به این سوال که متن نمایش را بر چه اساس نوشته، پاسخ داده بود: «قرار نیست هر آنچه اتفاق افتاده را مو به مو روی صحنه اجرا کنم و چنین ادعایی هم وجود نداشته است. مثلا گفتهاند اینکه سرباز انگلیسی به دختر ایرانی سیلی زده، در تاریخ وجود نداشته است. باشد قبول و چنین موردی در تاریخ نبوده! پاسخ این است که من قرار نبوده مستند بسازم یا نمایش و کنسرتنمایشی مستند و بر اساس واقعیت را روی صحنه ببرم. آنهایی که مستند میسازند، کار خوبی میکنند و از آنها ممنونیم که به ساخت آثار مستند و بر اساس واقعیت مشغول هستند. این مدل و قالب مستند بیوگرافی است. ما قرار نبوده بر این اساس به تولید و اجرای «ترانههای ماندگار» بپردازیم. من به عنوان نویسنده میتوانم از میان وقایع رخ داده آنچه مناسب میبینم، انتخاب کنم. آثار زیادی درباره شخصیتهای مطرح و بزرگ داریم که نویسنده و سازنده آن را بر اساس آنچه در تاریخ رخ داده نساختهاند؛ بلکه برای این امر از تخیلشان بهره بردهاند. این روال بسیار معمول است.» او همچنین در بخش دیگری از صحبتهایش گفته بود: «وقتی کسی اثر را ندیده است چگونه خالق آن را به عدم تحقیق متهم میکند.»
هومن ظریف با اشاره به اظهارات این کارگردان که در ایلنا منتشر شده بود، عنوان میکند: «زمان گفتوگوی من با خبرگزاری ایلنا دقیقا مشخص است، وقتی صحبتهای کارگردان مذکور را خواندم در واقع پاسخ به مسائلی بود که من مطرح کرده بودم، ایشان به مسائلی اشاره کرده که جا داشت پاسخهای من نیز درج شود که متاسفانه بارها تماس من با خبرنگار، بیپاسخ ماند. فارغ از این مباحث باید عنوان کنم که کارگردان این تئاتر با وجود مستندات زنده، اینگونه اثر را اجرا کرده و جالبتر اینکه ایشان هیچ اشارهای به حقوق مادی و معنوی این اثر هم نمیکند. در جوابیه غیرمنطقی خود، من را محکوم به ندیدن نمایشی میکند که روایت اشتباه دارد، لابد من هم باید عذر بخواهم که به جای ارشاد یا میراث فرهنگی یا وجدان تاریخی افراد در کشور پهناور ایران بگردم، ببینم که چه کسی با چه قصدی متن سرود یا روایت را مخدوش کرده است. اتفاقا روایت و سرود اگر هم دقیق بود مجری این اثر هنری موظف بود نظر هنری خانواده صاحبنظر در موسیقی را هم برای انتخاب خواننده درخور و شایسته سرود جویا میشد. گلنوش خالقی چند دهه پیش برای آلبوم «می ناب»، برای سرود «ای ایران» با حساسیت روی اجرای حماسی آن تاکید داشت و از آقای رشید وطندوست بهره برد در صورتی که اجرای روانشاد بنان با اینکه نوستالژیک است، دور از ژانر حماسی است و بیشتر روایی و تغزلی غمگنانه است.»
ظریف در ادامه میگوید: «ما در دو فیلم «گلگلاب» و «مرز پرگهر» تصریح کردیم که اولین خواننده «سرود ایران» آقای یحیی معتمد وزیری مشهور به نوذر است، در گلها با نام مستعار نوذر میخواندند. ایشان یک دیپلمات بودند و در دانشگاه افسری یک خواننده کر بودند. این ترانه دقیقا در سال ۱۳۲۳ توسط یک فرد دیپلمات خوانده میشود، چراکه آن دوران که وضعیت سیاسی خاص خود را داشت، از مصونیت دیپلمات بودن ایشان استفاده کند تا اثر ماندگار شود. کاملا هم مشخص است وقتی نوذر این کار را میخواند که «ای دشمنگر تو خاری، من آهنم» کاملا حماسی و نظامی خوانده شده، اما بنان به صورت تغزلی خوانده که البته روایت بنان با تنظیم تغزلی هم انجام شده است. آیا روایت درست خواندن سرود توسط یک دیپلمات در ایران اشغال شده بار دراماتیک کافی نداشت؟»
او در ادامه میگوید: «این اتفاق بارها تکرار شده، در سریالهای کلاه پهلوی، معمای شاه، مطبوعات، نمایشها و… ما بارها سعی کردیم این مساله را پشت صحنه حل کنیم تا کمکم اصلاح شود، اما متاسفانه نه چاپ کتاب، نه انتشار مستند و فیلم هیچگاه باعث نشد برداشتهای نادرست از این ماجرا پایان یابد و هربار این مساله تکرار میشود. اردیبهشت امسال فیلم «مرز پرگهر» پس از یازده سال از شبکه مستند در ۷۲ ساعت شش بار بدون ذکر نام کارگردان، نقد و بررسی و پخش میشود؛ ماندهایم این رویدادها اتفاقی است یا میخواهند روایتی موازی اصل ماجرا خلق کنند. به هرحال شکل ساده قضیه و خوشبینانه این است که این آثار بدون تحقیق و پژوهش اجازه انتشار و اجرا میگیرند. برای ساخت آثاری که به تاریخ اشاره دارند باید دقت کرد و باز هم تاکید میکنم حتی اگر برداشت آزاد است علاوه بر اعلام آن باید دستکم روایتی که بارها تکذیب شده را کار نکنند. وکیل محترم خانواده استاد روانشاد حسین گلگلاب، قصد دارند به نمایندگی از خانواده ماجرا را پیگیری کنند. در انتها توقع داشتم خبرگزاری ایلنا پس از انتشار پاسخهای کارگردان که همزمان با گفتوگوی من منتشر شد، همانطور که پاسخ ایشان را به صحبتهای من گرفته بود، پاسخهای من را نیز به صحبتهای ایشان دریافت میکرد. فارغ از اینکه مشکلات پشت صحنه این نمایش به من ارتباطی ندارد، اما مبحث مادی معنوی این اثر به عوامل تولید اثر مربوط است و اما همه اینها کارکرد و عمر و طراوت این سرود هشتاد ساله میهنی را نشان میدهد.»
منبع: اعتماد