محمدجواد ظریف در پاسخ به هجمه هایی که او را به اشتباه و نخواندن متن نرجام متهم کردند، نوشت: گرفتار را چاره صبر است و بس
سخنان ظریف در یک نشست مجازی بار دیکر موجی را علیه او به راه انداخت.
در نشستی که چهارشنبه ۱۵ مهر در کلاب هاوس به یاد آیت الله هاشمی رفسنجانی بزگزارشد، ظریف یکی از میهمانان بود. او دربخشی از سخنان خود به واژه تعلیق در برجام اشاره کرد و جملاتی گفت که ساعاتی بعد همه رسانه های اصولگرا شد.
ظریف در جریان این نشست مجازی و در پاسخ به سوالی در خصوص به کار رفتن عبارت Suspend در متن برجام گفت:
«من در مجلس گفتم که در برجام کلمه suspention نیست و این اشتباه از من بود و دلیل این مساله هم این نیست که من برجام را نخوانده باشم. در ضمائم کتاب «راز سر به مهر» همه قسمتهایی که نشان میدهد من نه تنها برجام را خواندهام بلکه آن را نوشتهام، وجود دارد.
واقعیت این است که ما به همه دوستانی که ضمائم برجام را مذاکره میکردند دستورالعمل داده بودیم که از برخی عبارات استفاده نشود.
در لحظات آخری ضمائم برجام در حال مذاکره بود نماینده اروپا گفته بود ما تحریمهای ایران را بر میداریم و لغو و lift میکنیم اما تصمیمات اتحادیه اروپا که شامل چیزهای دیگر است را تا زمانی که کل تحریمها برداشته شود، نمیتوانیم برداریم. اینجا بود که برای این مورد که به آمریکا هم ربطی نداشت و در مورد اروپا بود و آن هم نه برای تحریمهای کنونی بلکه تحریمهایی که بعدا قرار بود برداشته شود ۴ یا ۳ بار کلمه suspend در ضمیمه استفاده شده بود و این را مذاکرهکننده ما که ریز این مسائل را بحث میکرد در لحظاتی که اضافه شد به ما اطلاع نداده بود.
آنجا من سوال کردم و به من اطلاع دادند و در این مورد برخی گفتند ظریف برجام را نخوانده که هم ظلم بزرگی به کشور و هم ظلم بزرگی به واقعیت بود که حتما دروغ بود که اگر از غربیها هم بپرسید میگویند این حرف درستی نیست.»
این سخنان بهانه ای شد تا منتقدان ظریف استدلال کنند وقتی ممی گفتند وزیر خارجه سابق برجام را نخوانده، درست گفته اند. حجم وسیعی از توییت ها و ست های تلگرامی بازنشر شد.
ظریف در پاسخ به همه این هجمه ها در اینستاگرام نوشت:
اگر در جهان از جهان رستهای است،
در از خلق بر خویشتن بستهای است
کس از دست جور زبانها نرست
اگر خودنمای است و گر حق پرست
اگر برپری چون ملک ز آسمان
به دامن در آویزدت بدگمان
به کوشش توان دجله را پیش بست
نشاید زبان بداندیش بست
فرا هم نشینند تردامنان
که این زهد خشک است و آن دام نان
تو روی از پرستیدن حق مپیچ
بهل تا نگیرند خلقت به هیچ
چو راضی شد از بنده یزدان پاک
گر اینها نگردند راضی چه باک؟
بد اندیش خلق از حق آگاه نیست
ز غوغای خلقش به حق راه نیست
از آن ره به جایی نیاوردهاند
که اول قدم پی غلط کردهاند
دو کس بر حدیثی گمارند گوش
از این تا بدان، ز اهرمن تا سروش
یکی پند گیرد دگر ناپسند
نپردازد از حرفگیری به پند
فرو مانده در کنج تاریک جای
چه دریابد از جام گیتی نمای؟
مپندار اگر شیر و گر روبهی
کز اینان به مردی و حیلت رهی
که یارد به کنج سلامت نشست؟
که پیغمبر از خبث ایشان نرست
خدا را که مانند و انباز و جفت
ندارد، شنیدی که ترسا چه گفت؟
رهایی نیابد کس از دست کس
گرفتار را چاره صبر است و بس